کوروش کبیر
کوروش به محض غلبه بر مادها، دولتی را برای این قلمرو خود در نظر گرفت و
مامورین دولتی را از بین بزرگان هر دو قبیله برگزید. پس از فتح آسیای
صغیر(شبه جزیره بزرگی که در میان دریای مدیترانه و دریای سیاه قرار دارد)،
کوروش سپاه خود را به سمت مرزهای شرقی حرکت داد. با ادامه حرکت به سمت
شرق، او سرزمینهای مسیر خود تا رود سیحون ( آمودریا) را فتح کرد و پس از
عبور از سیحون، به سی دریا در آسیای مرکزی رسید و در آنجا به منظور دفاع
از این مرزها در برابر هجوم قبایل کوچ نشین آسیای مرکزی، شهرهایی با برج
وباروی مستحکم و نیرومند بنا کرد.
پیروزیهای کوروش در شرق موجب شد تا موقعیت برای فتح غرب مناسب شود.حالا
نوبت بابل و مصر بود. زمانی که کورش بابل را فتح کرد، به یهودیان ساکن آن
اجازه داد تا به " سرزمین موعود" باز گردند و با برخورد توام با احترام و
مدارا با اعتقادات مذهبی و آداب و رسوم نژادهای دیگر، به عنوان یک فاتح
آزادی بخش، مشهور شد و امروز نام کوروش، به عنوان یکی از محبوب ترین و
مورد احترام ترین امپراتوران در تاریخ به ثبت رسیده است.
فرمان کوروش کبیر
فرمان کوروش کبیر که بر روی یک استوانه گلین، به خط میخی و به زبان آریایی
نوشته شده است، در 1878 در جریان حفاریهای محل تمدن بابل، به دست آمد. در
این فرمان، کوروش، شیوه رفتار انسانی با ساکنان سرزمین بابل را برای
فاتحان ایرانی شرح داده است.
این سند به عنوان اولین منشور حقوق بشر شناخته شده است و در سال 1971،
سازمان ملل متحد ترجمه متن آنرا به تمام زبانهای رسمی به چاپ رساند و آن
را در اختیار دفاتر این سازمان در کشورهای مختلف قرار داد.
در اینجا بخش آغاز این فرمان را می خوانید:
"آنگاه که من به آرامش و بی آزاربه بابل در آمدم در میان هلهله و شادی
اورنگ فرمانروایی را در در کاخ پادشاهی استوار داشتم ... بی شمار سپاهانم
به صلح در بابل گام بر داشتند. روا نداشتم کسی وحشت را بر سرزمین سومر و
اکد فرا آرد. نیازمندیهای بابل و تمامی پرستشگاه های آنان را پیش دیده
داشتم و در بهبود زندگی همگان کوشیدم. همه یوغ های ننگین بردگی را از
مردمان بابل بر داشتم. خانه های ویرانشان را آباد کردم. به تیره بختیهاشان
پایان دادم. مردوک مهتر خدای، از کردارم شاد شد و به من کوروش، پادشاهی که
او را نیایش کرد و به کمبوجیه پسرم ... و به همه سپاهیانم، مهربانانه برکت
داد از ته دل در پیشگاهش خدایگانی والای او را بس گرامی داشتیم. و همه
پادشاهانی که در بارگاه خود به تخت نشسته اند در چهار گوشه جهان از فرا
دریا تا فرو دریا ... همه ی پادشاهان باختر زمین که در خیمه ها سکونت
داشتند برای من خراج گران آوردند و در بابل بر پایم بوسه زدند. از... تا
شهرهای اشور و شوش آگاده اشنونا شهرهای زمبان مورنو در تا قلمرو سرزمین
گوتیوم شهرهای مقدس فراسوی دجله را که پرستشگاه هاشان دیر زمانی ویران بود
مرمت کردم و پیکره ی ایزدانی را که میان آنان جای داشتند به جای خود
بازگرداندم و در منزلگاهی پایدار اقامت دادم. تمام مردمان آواره را جمع
کردم و خانه هاشان را به آنان باز گرداندم ... اجازه دادم همگان در صلح
بزیند."
کوروش
پس از تاسیس یک حکومت بزرگ، شامل ممالک متمدن و نیرومند شرق نزدیک و
میانه، و تامین حیثیت و افتخاری بزرگ برای خود و اعقاب خویش، در سال 520
قبل از میلاد پس از 70 سال عمر در کمال عزت و نیکنامی درگذشت. تقریبا"
تمام مورخان و سیاحان و خاورشناسان از این مرد به نیکی یاد کرده اند.
هرودوت کوروش را پدری مهربان و رئوف می داند که برای رفاه مردم کار می
کرد. وی می نویسد : "کوروش پادشاهی بود ساده، جفا کش، بسیار عالی همت،
شجاع و در فنون جنگ ماهر، که ایالت کوچک فارس را یک مملکت بزرگ نمود.
مهربان بود و با رعایا سلکوک مشفقانه و پدرانه می نمود. بخشنده، خوشمزاج و
مودب بود و از حالت رعیت آگاهی داشت."
در جایی دیگر او را آقای تمام آسیا می خواند و می نویسد : "هنگام پادشاهی
کوروش و کمبوجیه قانونی راجع به باج و مالیات وضع نگردیده بود، بلکه
مردمان هدایا می آوردند. تحمیل باج و مالیات در زمان داریوش معمول گردید،
لذا پارسیان می گفتند که داریوش تاجر، کمبوجیه آقا و کوروش پدر بود. اولین
را به آن جهت که سود طلب بود، دومین را چون سختگیر و با نخوت بود و سومین
(کوروش) را به واسطه اینکه ملایم و رئوف بود و همیشه خیر و خوبی ملت را
هدف قرار می داد، پدر می خواندند."
گزنفون می نویسد : "او سطوت و رعب خود را در تمام روی زمین انتشار داد،
بطوری که همه را مات و مبهوت ساخت. حتی یکنفر هم جرات نداشت که از حکم او
سرپیچی کند و نیز توانست دل مردمان را طوری برخود کند که همه میخواستند جز
اراده او، کسی بر آنها حکومت نکند."
همین مورخ در مطلبی دیگر می آورد که : "کوروش خوش قیافه، خوش اندام،
جوینده دانش، بلند همت، با محبت و رحیم بود. شداید و رنج ها را متحمل می
شد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند ... کوروش دوست عالم انسانیت و طالب
حکمت و قوی الاراده، راست و درست بود ... باید اذعان نمود که کوروش تنها
یک فاتح چیره دست نبود، بلکه رهبری خردمند و واقع بین بود و برای ملت خود
پدری مهربان و گرانمایه به شمار می رفت."
ریچار فرای معتقد است که : "یک صفت دوران حکومت کوروش همانا اشتیاق به
فراخوی ها و سنت های مردم فرودست و فرمانبر شاهنشاهی و سپاسداری دین و رسم
های ایشان و میل به آفریدن یک شاهنشاهی آمیخته و بی تعصب بود. صفت دیگرش
ادامه سازمانها و سنت های شاهان گذشته یعنی مادها بود. با این تفاوت که
فقط کوروش جانشین استیاک گشته بود. چرا که بیگانگان شاهنشاهی هخامنشیان را
همان شاهنشاهی مادی و پارسی می دانستند."
همچنین خاورشناسان بسیار دیگری راجع به کوروش نظر داده اند که بیان همه
آنها خارج از حوصله این مطلب است. در اینجا به یک نکته مهم می پردازیم و
آن اینکه مولانا ابولکلام آزاد، ضمن تفسیر چند آیه از سوره کهف معتقد است
که ذولقرنین در آیات قرآنی اشاره به همان کوروش هخامنشی است.
نکته جالب دیگر آنکه در آرامگاه کوروش کبیر این عبارت نوشته شده است : "ای
انسان هر که باشی و از هر کجا که بیایی، زیرا که می دانم خواهی آمد، من
کوروش هستم که برای پارسیان این دولت وسیع را بنا کردم. پس بدین مشتی خاک
که تن من را می پوشاند رشک مبر
پلوتارک از دیگر مورخین در این باره می نویسد که : "اسکندر پس از حمله و
خواند این جملات بسیار متاثر شد و چون دید که درب آرامگاه کوروش را گشوده
اند و تمام اشیاء گرانبهایی را که با او دفن شده است ربوده اند، دستور داد
تا مرتکب را بکشند."
آرامگاه خشیار یکم، نقش رستم
اصطلاح نادرستی بین مردم رواج دارد که می گویند سگ پارس می کند.
حال جمله درست را ببینید: سگ پاس می کند.
پاس کردن سگ هیچ اشاره ای به نوع صدای سگ ندارد، بلکه به معنی پاس دادن و
پاسبانی است، چون از قدیم سگ را پاسبان دانسته اند و ما عبارت سگ پاسبان
را زیاد شنیده ایم. وقتی که می خواستند بگویند سگ در حال پاسبانی و
نگهبانی است، می گفته اند که سگ پاس می کند. به مرور این واژه با واژه
پارس که نام قومی ایرانی است اشتباه گرفته شده و اصطلاح نادرست سگ پارس می
کند رایج گشته است و معنی آن نیز از پاسبانی به تعریف صدای سگ تغییر یافته
است، به این شکل:
با تلفظ و معنی درست و اصیل: سگ پاس می کند (سگ نگهبانی و پاسبانی می کند)
با تلفظ و معنی تغییر یافته و غلط: سگ پارس می کند (سگ عوعو می کند)
این پژوهش ارزشمند را در باب ریشه پارس سگ به استاد ارجمند جناب آقای عادل
اشکبوس نویسنده و زبان شناس گرانقدر کشورمان مدیونیم که عین توضیحی را که
به قلم ایشان نگاشته شده در زیر می آوریم:
واژه ی پارس به معنی صدای سگ درست نیست .تلفظ درست این واژه به معنی صدای
سگ " پاس " است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است . وظیفه ی سگ
پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست .
سگ پاس می کند یعنی با صدایش دارد پاسبانی می کند . امروزه کردها( مثلاً
کردهای فهلوی یا فَیلی ) درست تلفظ می کنند و پارس نمی گویند . ئه و سه گه
فره پاس ئه کا . یعنی آن سگ خیلی پاس می کند .
زبان کردی همانندیهای بسیار زیادی به پهلوی باستان دارد .
حتی واق واق و عوعو را ما اشتباه می نویسیم . عوعو با عین درست نیست . مگر
کلمه ای عربی است که با عین می نویسیم و واق واق نیز به صورت واغ واغ درست
است . چون قاف در عربی و ترکی است و کلمات فارسی اصیل با قاف نیستند . به
زبان دیگر هر چه کلمه دارای قاف در فارسی است یا عربی است مانند قاسم ،
مقسم ، تقسیم ، منقسم مقسوم علیه ، قسمة و یا ترکی و مغولی است . مانند
قشنگ ، دوقلو، چاقو ، آقا ، قالپاق ، قاراشمیش ، قره قروت . البته قوری
روسی است و کلمات فارسی قهرمان و قند و قباد نیز در اصل کهرمان و کواذ و
کند بوده اند که تحت تأثیر عربی با قاف نوشته شده اند و در اصطلاح معرّب
هستند.
بسیاری گمان می کنند این واژه*ی رزمندگان کمونیست خورا اروپا (اروپای شرقی) در ٦٥ سال پیش است،
پَن (لیکن) چنین نیست، این واژه پارسی است و از آن سپاهیان اشک یکم بود.
چون آنان از خاندان پارت بودند و ارتش سامانمندی هم نداشتند و تکاورانه به سپاه دشمن یورش می*بردند،
از آن رو به آنان پارتیزان می*گفتند. پارتیزانان بسیار تیراندازان باهوشی بودند
و با شمار اندک توانستند آهسته یونانیان را از ایران بیرون کنند.