کورش دو پسر داشت یکی کمبوجیه که بزرگتر بود( گونه ی یونانی نام وی کامبیز
است) و دیگری بردیا که کوچکتر بود. کورش کمبوجیه را جانشین خود کرد .
همچنین بردیا را به فرمانروایی بسیاری از کشورهای ایران خاوری
گمارد.کمبوجیه با فیدایمیا دختر هوتن، یکی از بزرگان پارسی ازدواج کرد.
کمبوجیه پس از برتخت نشستن، وی را به همسری خود درآورد 0کمبوجیه در جنگ
واپسین کورش بزرگ با بیابانگردان، همراه وی بوده و پس از کشته شدن کورش به
عنوان جانشین وی راهی پارس شد. این احتمال هست که کمبوجیه برای جلوگیری از
تاخت وتاز بیابانگردان چند ماه نیروهای خود را درانجا نگاه داشته است0پس
از درگذشت کوروش وی شاهنشاه شد و بردیا صاحب ایران خاوری شد.
با آگاهی از درگذشت کورش، فرعون مصر پسرش پسامتیک را برای بازیابی فلسطین
و سوریه با سپاه بزرگی به آنجا فرستاد.کمبوجیه لشکرکشی خود را پس از یک
تدارک جنگی و سیاسی گسترده آغاز کرد0کمبوجیه را می توان بنیادگذار نیروی
دریایی ایران دانست و این ناوگان، نخست از مردان و ابزاری پدید آمده بود
که از آسیای کوچک و فنیقیه گرفته شده بود، قبرس نیز به ایران پیوست که در
لشکرکشی به مصر کشتی هایی فرستاد.
کمبوجیه خود برای جنگ با مصریان به شام لشکر کشید. در رویارویی دو سپاه ،
کمبوجیه پیروز شد و پسامتیک به فلسطین عقب نشست. درین هنگام پسامتیک از
درگذشت پدرش آگاه شد و با شتاب به مصربازگشت. کمبوجیه به دنبال وی راهی
مصر شد.شش ماه پس از درگذشت فرعون پیشین، ارتش ایران به پلوزیم، دروازه
مصر، در دهانه ی خاوری دلتای نیل (اسماعیلیه ی کنونی) رسید. هم چنین
فرمانده مزدوران (یونانی)در لشکر مصر بر سر اندازه ی دستمزد با کارگزاران
مصری به هم زده و به کمبوجیه پیوست. وی رازهای لشکری مصریان را برای
ایرانیان بازگو کرد.
سپاه مصر در نزدیکی پلوزیم جای گرفته بود. سپاه ایران نیز در همان نزدیکی
اردو زد. جنگی پی آمد که کشته ی بسیار برای هردو سوی نبرد به همراه داشت
وارتش ایران به پیروزی رسید.پس از آن فرعون به ممفیس پایتخت مصر عقب نشست.
کمبوجبه به پیشروی ادامه داد و در نزدیکی ممفیس اردو زد. کمبوجیه فرستاده
ای را با یک کشتی به ممفیس فرستاده، خواهان تسلیم آن شد، ولی مصریان کشتی
را آتش زده پیک را کشتند؛ این کار نشان می دهد که فرعون امیدوار بود که در
پناه دیوار سپید شهر به پایداری درازمدت بپردازد. کمبوجیه به محاصره ی شهر
پرداخت و پس از چندی به شهر درآمد و پادگانی در کاخ سپید به پاکرد. مردم
شهر بی درنگ امان یافتند و فرعون را دستگیر کردند.تاریخ نویسان میگویند که
آیین شاهنشاهان ایران در همه جا چنین بود که شاه شکست خورده را یا یکی از
فرزندان یا نزدیکان وی را به فرمانروایی آنجا می گماردند، و کمبوجیه فرعون
را نزد خود نگاه داشت تا فرمانروایی مصر را به اوبازگرداند.
با فرارسیدن تابستان همه ی مصر به پیروی کمبوجیه درآمد. در اسناد مصری
کمبوجیه بنیادگذار دودمان بیست و هفتم مصر برشمرده اند و برپایه ی این
اسناد وی پیروزی خود را گونه ای یگانگی مشروع با مصر برشمرده است.مردم
لیبی و تونس خود به پیروی ایران درآمدند. کمبوجیه که در صدد پیروزی بر همه
ی آفریقای با فرهنگ بود لشکری به سوی غرب مصر فرستاد ولی این لشکر در
بیابان دچار توفان شده و گم شد و هیچ گاه به مصر نرسید.کمبوجیه به همراهی
بخشی از ارتش به جنوب مصر رفته و پایتخت مصر بالا، تبس را نیز گرفت. بخشی
از ارتش در راستای رود نیل به سوی نیمروز تا ژرفای افریقا پیشروی
کرد0تاریخ نویسان از جایی به نام انبار کمبوجیه در آبشار دوم یاد کرده
اند که در روزگار رومیان نیز به همین نام خوانده می شد.همچنین پیکی برای
تبعیت حبشه ی کنونی به آنجا فرستاده شد و از آن پس حبشیان به دولت ایران
خراج می پرداختند . آنها در نگاره های تخت جمشید نموده شده اند که برای
شاه بزرگ خوشبوکننده و عاج و کاپی( جانوری مانند زرافه) می آورند.
هنگامی که کمبوجیه در جنوب مصر بود، فرعون مصر درصدد شورش برآمد که با
شکست روبرو شد و پس از آن به گفته ی هرودت و کتزیاس به دستور شاهنشاه
خودکشی کرد. کمبوجیه یک هخامنشی به نام آریاند را به شهربانی مصر گماشت و
خود پس از سه سال ماندن در مصر به سوی فلسطین و سوریه رفت تا از آنجا به
ایران بازگردد.در نوشته ی تاریخ نویسان یونانی کمبوجیه را بدسرشت و
دیوانه برشمرده اند که آیین مصریان را گرامی نمی داشت.ولی از داده های
باستان شناسی آشکار شده است که نه تنها رفتار وی بدین گونه نبوده ، که وی
آیین های مصری را به جا آورده و دستوربازسازی ویرانی هایی که بر اثر جنگ
پدید آمده بود را داده است. از سندها معلوم است که سال نخست فرمانروایی
کمبوجیه در مصر برمی آید و اقتصاد کشور کم ترین آسیبی ندیده است. کمبوجیه
به پیروی از پدر، مصریان را در انجام آیین های دینی خود آزاد گذارد و به
فرهنگ کهن سال آنان خدشه ای وارد نیاورد.
در پایان شاهنشاهی کمبوجیه، فرمانروای هخامنشی همه ی پادشاهیهای جهان آن
روز را در بر می گرفت و مرزهای ایران از یک سودر خاور، به بیابانگردان و
هند می رسید و از سوی دیگر شهرهای یونانی را در همسایگی داشت. و در پایان
کمبوجیه به دلیل اختلاف با بردیا به طرز مرموزی کشته شد ولی برخی بر این
باورند که کمبوجیه به دلیل فساد همسرش خود کشی کرده
آرتمیـس یا آرتمیـز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است. او نخستین و تنها
بانوی دریاسالار جهان است. تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی
و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس Artemis نخستین زن دریانورد ایرانی است که درحدود 2480 سال پیش
فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت کرد. در سال ۴۸۴
پیش از میلاد فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان توسط
خشایارشا هخامنشی صادر شد. آرتمیس فرماندار سرزمین کاربه با پنج فروند
کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران
پیوست. در این نبرد ایران موفق به تصرف آتن شد. در این نبرد نیروی زمینی
ایران از ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی
ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.
همچنین آرتمیس در سال 480 پیش از میلاد در جنگ سالامین Salamine که بین
نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت شرکت داشت و دلاوری های بسیاری از خود
نشان داد و با ستایش دوست و آشنا روبرو شد. او در یکی از دشوارترین شرایط
در جنگ سالامین، با دلیری و بیباکی کم مانند توانست بخشی از نیروی دریایی
ایران را از خطر نابودی نجات دهد و به همین دلیل به افتخار دریافت فرمان
دریاسالاری از سوی خشایارشاه رسید. او به خشایارشاه پیشنهاد ازدواج نیز
داد که بدلایلی این پیوند صورت نگرفت. در سالهای دهه شصت میلادی (دهه چهل
خورشیدی) نیروی دریایی ایران، برای نخستین بار ناو شکن بزرگی را به نام یک
زن نام گذاری کرد و او "آرتمیس" بود. ناو شکن آرتمیس در دوران خدمت
"دریاسالار فرج الله رسایی" به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای خلیج
همیشه فارس پاسدار سواحل ایران بود.
نقل قول :خدای بزرگ است اهورامزدا، بزرگترین خدایان است که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که برای مردم شادی آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا از میان فرمانروایان بیشمار. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگِ دوردستِ پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی.
متن توصیه نامه شاهنشاه کمبوجیه اول به فرزندش کورش بزرگ
فرزندم هرگز آفریدگار هستی را از یاد مبر . زیرا که جهان آفرین همواره نه
تنها هنگام سرافرازی و نیک بختی بلکه در هنگام نیاز و تنگی شایسته ستایش
است . همچنین در رفتار با دوستان چه در تنگی و چه در گشایش و فراخی نباید
آنها را فراموش نمود . همان سان که هر کسی برای بر آوردن نیازهای خانواده
خود کوشا است - پادشاه هم باید نیازهای مردمان و کشورش را پیش بینی نماید
و همواره در برابر پیشامدهای ناگهانی آمادگی و پس انداز داشته باشد تا در
آن هنگام ناتوان نماند فرمانروایان برای تلاش در راه آبادانی کشور و فراهم
کردن آسایش و آسودگی برای مردم هستند نه مردم برای افزایش و گسترش دارایی
برای فرمانروایان . آنجا که در نهاد هر کس همواره منش نیک و منش بد در
ستیز است بکوش تا منش نیک در درونت فزاینده شود و منش بد کاهنده باشد .
زیرا که بهترین هستی از آن نیک اندیشان است . هرگز آنچه را که به درستی
نمیدانی و نتوانی به کسی نوید مده که از مژده دادن تو ناامید شوند . با
شکست خوردگان با مدارا رفتار کن آنگونه که هرگز به جان و هستی شکست
خوردگان دست درازی نشود . سپاهیان باید از مهربانی تو خشنود باشند تا
دوستی آنها همراه با مهر آمیخته باشد نه آنکه از ترس تو را فرمانبرند .
همیشه باید فرماندهان پیش از آفند و پدافند با یکدیگر همپرسی داشته باشند
و رای زنی کنند تا با اندیشه نیک بهترین راه را برگزینند و هرگز نباید
خودخواهی و خودسری را به خود راه دهی .
متن فرمان داریوش بزرگ در مصر
بند 1 ) خدای بزرگ است اهورامزدا ، که زمین را آفرید ، که آن آسمان را
آفرید ، که مردم را آفرید ، که شادی را برای مردمان آفرید ، که داریوش را
شاه کرد ، که به داریوش شاه شهریاری را ، که بزرگ و دارای اسبان خوب و
مردان خوب است ،ارزانی فرمود بند 2 ) من داریوش ، شاه بزرگ هستم . شاه
شاهان ، شاه کشورهای دارای همه گونه مردم ، شاه در این زمین بزرگ و دور و
دراز ، پسر ویشتاسب هخامنشی. بند 3 ) داریوش شاه گوید : من پارسی هستم .
از پارس مصر را گرفتم . فرمان کندن این کانال ( ترعه ) را دادم از رودخانه
ای به نام نیل ، که در مصر جاری است ، تا دریای که از پارس می رود . پس از
آن این کانال کنده شد ، چنانچه فرمان دادم و کشتیها از مصر از وسط این
کانال به سوی پارس روانه شدند چنانکه این کار مرا میل بود . نکته ای جالب
که در تمام کتیبه ها به چشم می خورد و در اول هر کتیبه می آورده اند ؛
سپاسگذاری از اهورامزدا ( خدا ) بوده که آنها تمام پیشرفت ها و پیروزی ها
خودشان را به خواست او می دانند و بعد از قدردانی از خداوند شروع به سخن
میکنند . البته میدانیم که ایرانیان از پیدایش زرتشت به گفته تاریخدانان
در 3740 سال پیش خدا پرست شدند و اهورامزدا را به عنوان خدای واحد پرستش
میکردند و برای او 5 بار نماز در طول روز میگذاشتند . که اوستا کهن ترین
کتاب تاریخی ما به این نکته چندین بار اشاره می کند .
کتیبه خشیـــــارشا در روی دیوار قصروان در ترکیه
بند 1 ) خدای بزرگ است اهورامزدا ، خدایی که بزرگترین خدایان است ، که
زمین را آفرید ، که آن آسمان را آفرید ، که مردم را آفرید ، که شادی را
برای مردمان آفرید ، که خشیارشا را شاه کرد . یگانه شاه از بسیاری ، یگانه
فرمانروا از بسیاری بند2 ) من هستم خشیارشا . شاه بزرگ . شاه شاهان ، شاه
کشورهای دارای ملل بسیار ، شاه در این زمین بزرگ و دور و دراز ، پسر
داریوش ، شاه هخامنشی بند 3 ) خشیارشا گوید : داریوش شاه که پدر من بود ،
به خواست اهورامزدا ، بسیار ساختمانهای زیبا بنا کرد و او دستور کندن این
جا را داد ، جائیکه کتیبه نقر نگردانید . پس از او من دستور نوشتن این
کتیبه را دادم اهورامزدا مرا و شهریاری مرا و آنچه را که بوسیله من کرده
شد بپاید .
.
کتیبه خشایارشا در موزه شیکاگو
تعداد 8 سنگ نبشته در کاخ صد ستون پیدا شده و اکنون در موزه تخت جمشید و
موزه ایران باستان و موزه شیکاگو میباشد‚ این سنگ نبشته ها متعلق به
خشایارشا((خشایارشا در نوشته های میخی خشایارشن است که از دو واژه ترکیب
یافته(خشه) به معنی شاه و (ارشن) به معنی دلیر میباشد که روی هم رفته به
معنی شاه دلیر میباشد.)) میباشد و ترجمه آن چنین میباشد: خدای بزرگی
است اهورامزدا که این زمین را آفرید که آسمان را آفرید که مردم را آفرید
که شادی را برای مردم آفریدکه خشایارشا را شاه کرد یگانه شاهی از شاهان
بسیار یگانه فرمانروایی از فرمانروایان بسیار . من خشایارشا‚ شاه بزرگ‚
شاه شاهان‚ شاه کشورهایی که دارای مردمان گوناگون است شاه این سرزمین بزرگ
و پهناور‚ پسر داریوش شاه هخامنشی پارسی پسر پارسی‚ آریایی از نژاد آریایی
خشایارشا گوید: این است کشورهای سوای پارس که به خواست اهورامزدا من
پادشاه آن هستم من به آنها فرمانروایی داشته ام پیش من باژ می آوردند‚
آنچه از سوی من فرمان داده میشد آن را انجام میدهند. قانون من آنها را
نگاه داشت . ماد‚ خوزستان‚ رخج(بلوچستان)‚ ارمنستان‚ زرنگ(سیستان‚ پارت‚
هرات‚ باکتریان(بلخ)‚ سغد‚ خوارزم بابل‚ آشور‚ ث ت گ.ش(دره هیرمند)‚
سپردا(سارد‚ لیدی)‚ مصر‚ یونانی هایی که در دریا زندگی میکنند و آنهایی که
آن سوی دریاها هستند‚ مکیا(مکران امروزی و عمان)‚ عربستان‚ گندهار‚ هند‚
کپه و کیه(شمال شرقی آسیای کوچک)‚ داها(شرق دریای خزر)‚ سکا‚ هوم ورگا‚
سکا های تیزخود‚ مقدونیه‚ پونیتا‚ لیبی کاریا(جنوب غربی آسیای کوچک)‚ حبشه
خشایارشا گوید: هنگامی که من شاه شدم در میان این کشورهایی که در بالا نام
برده شد نافرمانی بود پس اهورامزدا مرا یاری کرد به خواست او من صلح و
آرامش در جهان برقرار کردم در بین کشورها پیش از من جاهایی بود که دیوان
را میپرستیدند پس به فرمان اهورامزدا من آن پرستشخانه دیوان را بر افکندم
و فرمان دادم که پرستش دیوان نکنند هر جا پیش از من دیوان را پرستش
میکردند‚ در آنجا من اهورامزدا و ارت(فرشته داد) را با فروتنی ستایش نمودم
و آنچه خراب بود درست کردم‚ این کارها که از من سر زد همه به خواست
اهورامزدا بود . اهورامزدا مرا یاری کرد تا این کارها انجام بدهم تو که در
پسین روزگاران می آیی‚ اگر اندیشه کنی که در زندگی شاد و در مرگ خجسته
باشی‚ به آن دستورهایی که اهورا مزدا فرموده است ارج گذار‚ اهورامزدا و
ارت را با فروتنی ستایش کن مردی که آن دستوری را که اهورامزدا فرموده ارج
گذارد و اهورامزدا و ارت را با فروتنی ستایش کند‚ در زندگی شاد و بعد از
مرگ خجسته خواهد بود . خشایارشا گوید: اهورامزدا مرا از هر بدی نگاه دارد.
همچنین خانواده من را و این کشور پارس را. این را از اهورامزدا درخواست
میکنم و اهورا مزدا همه آنها را به من ببخشد .
فرمان شاپور شاه سکستان ساسانی در سر در کاخ داریوش بزرگ برای ستایش از گذشتگان ایران
سپندارمز ماه از سال دوم بغ مزداپرست خدایگان شاهنشاه شاپور شاه ایران و
انیران که چهره ای از ایزدان دارد . فرزند مغ مزداپرست هرمزد شاهنشاه
ایران و انیران ( غیر ایرانیان ) که چهره ای از ایزدان دارد از کاخ
خداوندیشان روانه خیر شد و از این مکان عبور کرد . او از این مکان از
استخر ( در فارس ) روانه سکستان شد و به کاخ صد ستون ( تخت جمشید -
پرسپولیس ) رسید و کنار این بنا شراب نوشید . در کنار وی نهوهرمیزد و مغ
نرسی و رازودن فرزند مهر شهرب و دیگر آزادان پارس و سکستان و تورستان و
فرستادگان همه سرزمینها همراه شاهنشاه ایران بودند . سپس وی فرمان به شادی
داد تا یزدان را ستایش کنند . سپس او نیای خود را ستایش کرد . او شاهنشاه
شاپور را ستود .
اهورا مزدا در سخنان زرتشت «گاتاها»
واژه ای که زرتشت در اوستا (گاتاها) برای خدای یگانه به کار برده
اهورامزدا است. در آغاز بیشتر نیایشها این عبارت به چشم می خورد: «خشنوتره
اهورهه مزدا» یعنی به خشنودی اهورامزدا. در گاتاها گاهی اهورامزدا جدا از
هم استعمال شده است؛ مثلاً در یسنای 28 بند اول، مزدا تنها برای خدا آمده
است. در بند هشتم همین یسنا ابتدا اهور و پس از چندین کلمه فاصله، مزدا
آمده است. در بند ششم برعکس اول مزدا و پس از چند جمله، اهور دیده می شود.
در بند دوم مزدا اهورا به کار برده شده است. در سراسر گاتاها هر جا، این
دو واژه با هم آمده است، مزدا مقدم بر اهورا است. در یسنا 28 بند اول
زرتشت می گوید: «تو ای مزدا اهورا مرا از خرد خویش تعلیم ده و از زبان
خویش آگاه ساز که روز واپسین چگونه خواهد بود؟» در سایر بخشهای اوستا بر
عکس گاتاها هر جا که این دو واژه با هم آمده، اهورا مقدم بر مزدا است
البته در بعضی قسمتهای اوستا نیز مزدا اهورا آمده است. در سنگ نوشته های
میخی نیز بیشتر اهورا مقدم بر مزدا می باشد.مزدا در بعضی بندهای گاتاها به
معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. این واژه در سانسکریت
مذش، به معنی دانش و هوش می باشد. بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار
برده شده است از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا اراده کرده اند. پس اهورا
مزدا به معنی سرور دانا است. از نظر زرتشت تنها اهورامزدا شایسته پرستش
است: «تو باید آن کس را با ستایش پارسایی خود بستایی که همیشه مزدا اهورا
نام دارد.» همچنین می گوید: «کسی که به ضد دروغپرست با زبان و اندیشه و
دست ستیزگی کند، خوشنودی مزدا اهورا را به جای آورد.» (یسنا 33، بند 2)
زرتشت عظمت و جبروت را مختص اهورامزدا می داند و او را آفریننده یکتا و
خداوند توانا می داند. وی در سینا 44 با یک زبان شاعرانه درباره توحید و
اقتدار خداوند می گوید: «از تو می پرسم ای اهورا مزدا کیست پدر راستی؟
کیست نخستین کسی راه سیر خورشید و ستاره بنمود؟ از کیست که ماه گاه تهی
است و گاهی پر؟ کیست نگهدار زمین در پایین و سپهر در بالا؟ کیست آفریننده
آب و گیاه؟ کیست که به باد و ابر تند روی آموخت؟ کیست آفریننده روشنایی
سود بخش و تاریکی کیست که خواب و بیداری آورد؟ کیست که بامداد و نیمروز و
شب قرار داد؟ و دینداران را به ادای فریضه گماشت؟ کیست آفریننده فرشته مهر
و محبت آرمتی؟ کیست که از روی دانش و خرد احترام پدر در دل پسر نهاد؟ پس
از تمام این پرسشها زرتشت در پاسخ چنین می گوید: «من می کوشم فردا که تو
را به توسط خرد مقدس آفریدگار کل به درستی بشناسم.» (پورداوود، ص 70-71)
اهورامزدا خیرخواه بندگانش است و ستایش ایشان را می شنود: (یسنای 45 – بند
6) زرتشت خدایش را می بیند و کلمات او را می شنود او شنیدن صدا خدا را
توضیح می دهد او از خدا می خواهد تا با او سخن بگوید «با دهان خودش» وی در
همین ارتباط در جای دیگر می گوید: «ای اهورامزدا همین که تو را با دیده دل
نگریستم در اندیشه خود دریافتم که تویی سرآغاز و سرانجام، تویی سرچشمه منش
پاک، تویی آفریننده راستی و تویی داور دادگر کارهای جهانی»
اهنود گات هات 31 - بند
ای خداوند خرد هنگامی که در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش قدرت
اندیشیدن ، و خرد بخشیدی ، زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان
نیروی کار کردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی ، خواستی هر کس به
دلخواه خود و با کمال آزادی کیش و آئین خود را انتخاب کند