‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

دیرینه ترین ذکرها در دین زردشت

زردشت برای پیروانش ذکر کوتاهی نیز سرود که نزد ایشان به سات دعای عشای ربانی مسیحیان است.این ذکر اهُونَوَیریَه(و بعدا موسوم به اهُونَوَر)است.این نخستین ذکری است که به هر نوباوه ی زردشتی می آموزند و در صورت لزوم، میتوان آن را به جای همه ی عبادات و دعاها به کار برد.این ذکر،طبیعتا به گویش باستانی گاهانی است که خود پیامبر بدان سخن می گفت و پژوهشگران،بحث های بسیاری بر سرمعنای دقیق بیت های مقدس آن داشته اند.روایتی که در پی می آوریم،آمیزه ای از ترجمه های جدید آن است:«او (اهوره مزدا)هم سرور دلخواه است و هم داوری بر طبق اشه.اوست عمل کننده ی اعمال اندیشه ی نیک ِ متعلق به زندگانی.ملکوت از آن اهوره مزدا است که او را چونان شبان از بهر درویشان قرار داده اند»واژهای که در اینجا درویش ترجمه شده است،واژه یدرگو،به صورت قدیم همین واژه ی درویش است و معنای خاصی دارد:درویش ،شخص مومن و فروتن و پیرو راستین این کیش است.
ذکر گاهانی کوتاه دیگری هست که آن را شاید یکی از نخستین شاگردان زردشت سروده باشد،زیرا(بر خلاف اهونویریه)به سنت زردشتی،سرودن آن را به خود پیامبر نسبت نمی دهد. این دعا ایریما ایشیو نام داردو خطاب به ایریه من است که در فرشوکرتی ،همراه ِ آتش ،جهانرا پاک خواهد کرد.این ذکر چنین است:ایدون باد که ایریه من دلخواه به یاری مردان و زنان زردشت بیاید،و به یاری اندیشه ی نیک آنها برای وجدانی که شایسته ی دریافت مزد مطلوب است،من مزد طلب شده ی پارسایی را که اهوره مزدا خواهد سنجید،می خواهم»هنوز هم در اعمال عبادی روزانه ی زردشتی و در هر مراسم زناشویی،این ذکر را می خوانند.

پایه های دین مزدیسنا

پایه های دین مزدیسنا (مزدیسنای زرتشتی – مزدیسنای زروانگرایانه )
نوبت آن است که پایه ها (اصول) دین زرتشتی را معرفی کنیم. لازم به یاد آوری است که پایه های دین آن ویژگیها و باورهایی است که حتا اگر یکی از آنها از دست برود، شخص باورمند به آن دین از آن دین بیرون میشود. در خصوص آیین زرتشت گفتیم که پایه های آن دو چیز بیشتر نیست. یکی خرد و دیگری راستی. که نبود هریک نه تنها خوشنودی زرتشت و خدای زرتشت را از میان میبرد بلکه خود به خود دیگری را نیز نابود میکند. اما پس از زرتشت یک دین به نام مزدیسنا بر اساس اندیشه های زرتشت و باورهای آریاییهای پیش از زرتشت ساخته گشت که نمود آنرا در کتابهای یسنا و یشتها و ویسپرد میبینیم. enik
1- باور به یگانگی اهورامزدا در آفرینش همه نیکی ها و داده های سودمند (توحید)




در این موارد به خوبی بهینه سازی های زرتشت بر ساختار تفکرات آریایی را میبینیم. درحالیکه پیش از زرتشت آریاییها آفرینش جهان را مربوط به یک خدا ندانسته و تمام نیروهای طبیعی (چهار آخشیج آب، باد، خاک و آتش) را به شکل مستقل دارای نیرو دانسته و برای هر نیرویی در طبیعت ایزدی به شکل سمبلیک داشتند و آنرا مورد پرستش قرار داده و برای گرفتن پاسخ مثبت خود را ملزم به دادن قربانی های بسیار نسبت به آنان میدانستند، در دین مزدیسنا، در عین اینکه ایزدان نیروهای طبیعی فراموش نگشتند اما همه مخلوق اهورامزدا معرفی شده و به عنوان بازوی اجرایی او تعریف شدند. که این نمونه کامل شده یکتاپرستی است.
فلسفه اشا نیز از دیگر چیزهایی است که به دست شخص زرتشت یافته شد و پیش از این پیشینه ای نداشت. هرچند آریاییهای پیش از زرتشت و آریاییهای زرتشتی نشده (همانند پارتها) نیز به نسبت دیگر نژادها اندیشه و گفتار و کردار نیک تری داشتند و همه در این موضوع هم اندیشه اند اما "راستی" و "دوری از دروغ" برای پیروان مزدیسنا جزو اصول دین بود و فرق است میان مردمانی که دروغ را دوست ندارند و راستی را خواستارند و مردمانی که دشمنی با دروغ و راستی ورزیدن برایشان یک اصل دینی است که رعایت نکردنش برابر است با ارتداد!!! اما در عوض دو اصل دیگر دین مزدیسنا کاملا برآمده از فرهنگ آریایی میباشد. امروز ثابت شده است که همه اقوام آریایی در هرکجا که ساکن شدند، به چیزی که امروز آنرا معاد میخوانیم، باورمند بودند. و این ثابت میکنیم که آریاییهای "پوریوت کیش" (پیش از زرتشت) به نوعی مخترع جهان پس از مرگ بودند. زرتشت هم برخلاف آنچه برخی اصرار دارند بگویند، دشمن جهان پس از مرگ نبود. چراکه زرتشت در ارائه اندیشه و بینش خود رودربایستی نمیکرد و آنچه میخواست را میگفت. اگر او دشمنی با جهان پس از مرگ داشت حتما در سرودهای خود آنرا نفی میکرد. احتمال تحریف و حذف را هم نمیدهیم چراکه اگر مغان در گاتها دست میبردند امروز اینقدر تناقض میان گاتها و اوستا نبود. این تناقض فقط یک معنی دارد و آن اینکه گاتها دست نخورده است. مسئله اینجاست که جهان پس از مرگ برای زرتشت مهم نیست. اولویت ندارد. مشکل اصلی نیست. زرتشت میخواهد دنیا ساخته و آباد شود. میخواهد زندگی بشر سرشار از مهر و دوستی و عشق و راستی و شادی باشد. در صورتی که جهانی ساخته شود با این ویژگیها آنوقت مردم پس از مرگ نیز در صورت وجود جهان دیگر، دلیلی برای عذاب دیدن نخواهند داشت. چراکه بر اساس قانون اشا، بدی به کسی میرسد که بدی بزاید. با همه اینها سازندگان دین مزدیسنا مجبور بودند تا اهرم های قدرتمندی برای تضمین دین خود بسازند. و این اهرم ها در میان همه مردمان جهان چیزی نبوده است بجز باور به جهان پس از مرگ. بدین ترتیب پایه های شماره چهار و پنج برای تحکیم دین مزدیسنا افزوده شد و به دید من ما نه تنها حق نداریم که مغان را به جهت افزودن این اصول محکوم کنیم بلکه حتا زرتشت نیز ناخشنود نخواهد بود. چراکه بدون اینها هرگز دین ساخته نمیشد و دین برای مردمان متمدن دوران باستان بایسته بود و تفاوت مردمان پیشرفته ای چون آریاییها و ایلامیها و بابلیها و آشوریها و یونانیها و رومیها و مصریان و دیگر تمدن ها با قبائل وحشی و بربر همین بود و نبود دین در نزد آنان بود. چراکه دین بسته ای بود شامل ارزشهای فرهنگی یک ملت و ملت بدون فرهنگ، قادر به پیشرفت و حتا بقا نخواهد بود. enik
مسئله دیگر کنار گذاشتن یکی از پایه های آیین زرتشت که همان "خرد" است میباشد. چراکه اگر خرد را از اصول دین بپنداریم آنوقت مجبوریم سایر اصول را هم با خرد هماهنگ کنیم. آنوقت تک تک مردمان به خود و خرد خود اجازه میدهند تا درباره پایه های دین اندیشه کرده و نتیجه بگیرند. البته که پایه های دین مزدیسنا خردپذیر است اما مهم سختی کار میباشد و دلیل نداشت که روحانیون مزدیسنی برای خود دردسر ایجاد کنند و برای هر یک از عوام مبجور به اثبات خردگرایانه شوند. با اینحال خرد فقط در میان پایه های اصلی دین مزدیسنا جایش خالی است وگرنه دین مزدیسنا مانند برخی ادیان دیگر هرگز خردستیز نبوده است. و برعکس همواره شاهد ستایش خرد و اندیشه در جای جای متون دینی زرتشتی میباشیم. اما قرار دادن خرد به عنوان یکی از اصول دین، ریسکی بود که با وجود آن کلیت دین به خطر می افتاد. همچنانکه امروز نیز خردگرایان هرگز خود را دیندار نمیدانند.
این 5 پایه در میان فرقه های زرتشتی مشترک بود. اما در جزئیات دین اختلافات زیادی وجود داشت. در بخشهای پیشین به تفاوت نگرش زروان گراها و زرتشتی ها پرداختیم که از جمله مهمترین این اختلافها ایزدان و اهریمن بودند. زروان گراها یکتایی اهورامزدا در آفرینش جهان را پذیرفته بودند اما او را همزاد نیرویی دیگر به نام اهریمن میدانستند که همه بدیها و زشتی ها منصوب به او بود و بدین ترتیب جهان چیزی نبود جز ماحصل جنگ و کشاکش اهورا و اهریمن. درحالیکه زرتشتیان اصیل انگره مینو (اهریمن) را در برابر سپنتا مینو (نیروی پیش برنده و سازنده) میدانستند و نه موجودی همزاد و در برابر اهورامزدا!!! یا زروان گراها ایزدان را مانند دوران پوریوت کیشی شایسته پرستش میدیدند چراکه باور داشتند همه کارها به فرمان اینها انجام میشود و اهورامزدا بیشتر نظاره گر است (چیزی مانند پدر آسمانی در دین مسیحیت که قدرتها را به پسرش عیسی مسیح تفویض کرده است). درحالیکه زرتشتیان اصیل هرگز به ایزدان با این دید بیش از حد افراطی نمینگریستند. بلکه برای آنان احترام قائل بوده و آنان را ستایش میکردند و از این حد فراتر نمیرفتند. با رواج اندیشه های بیگانه که از طریق یهودیان و مانویان و مسیحیان به ایران وارد گشت، موضع زروانگراها قوی تر شده و در دوران ساسانی تلاش گشت تا دینی یکپارچه از هر دو اپوزیسیون زرتشتی ایجاد شود تا در برابر بیگانگان بایستند. و چیزی که ساخته شد بیشتر به زروان گرایی شبیه بود تا زرتشتی. آنچه در کتابهایی مانند وندیداد، دینکرت و بندهش میبینیم برگرفته از همین جریان است که توسط موبدان زروان گرای مایل به زرتشتی نگاشته شده است. که در آن در برخی جاها چنان کار به افراط میکشد که حتا پایه های دین مزدیسنا (علاوه بر پایه های آیین زرتشت) به لرزش می افتد.
به هر حال پژوهشگران فراموش نکنند که یگانه مرجع ما برای شناخت "آیین زرتشت" کتابی است به نام "گاتها" و یگانه مرجع ما برای شناخت "دین مزدیسنای زرتشتی" کتابی است به نام "اوستا" شامل بخشهای "یسنا"،‌ "یشتها" و "ویسپرد" و سایر متون هریک برگرفته از تفسیر و برداشت شخصی نویسنده آن کتاب از منابع یاد شده بالا میباشد. همچنانکه همه مسلمانان یک قرآن را میخوانند اما تفسیر و برداشت مفسران باعث میشود تا فرقه های گوناگونی ایجاد شود و هیچکس از ما نمیپذیرد که دیدگاه علامه طباطبایی را دیدگاه مطلق اسلام بدانیم. حتا در میان اهل سنت، دیدگاه دانشگاه الازهر مصر که بالاترین اعتبار را دارد، وحی منزل تلقی نمیشود. از این طرف دیدگاه مراجع بزرگ تقلید قم و نجف مورد تایید همه شیعیان قرار نخواهد گرفت. یگانه مرجع برای شناخت اسلام قرآن است و برای شناخت مذهب تسنن احادیث معتبر نبوی و برای شناخت مذهب شیعه احادیث معتبر اهل بیت. هیچ تفسیری در این خصوص نمیتواند الزامی باشد و هرکس حق دارد تفسیر دیگری را نپذیرد. کتابهایی مانند وندیداد و دینکرت و بندهش نیز دانشنامه هایی گزینشی هستند که نویسندگان آنها خواهان تبلیغ آن بودند. و اگر آنها را به عنوان کتابهای مرجع دین مزدیسنا بشناسیم باید یاد آور شویم که متعلق به شاخه "مزدیسنای زروان گرایانه" بودند و نه مزدیسنای زرتشتی.
2- باور به پیامبری اشو زرتشت که اهورامزدا او را برگزید و دین مزدیسنا را به مردمان پیشکش کرد 3- باور به رستگاری مردمان در پیروی از اشا (راستی) که در اندیشه، گفتار و کردار نیک نمود پیدا میکند 4- جاودانی روان و فروهر مردمان پس از مرگ 5- جاری شدن داد (عدل) در ازای نیکی و بدی در جهان پس از مرگ

زن در دین مزدیسنا

مسلما تعالیم مزدایی که زنان و مردان را یکسان می نگرد؛ و فرقی بین آنان قائل نیست؛ در ارتقا مقام و شخصیت زن در ایران باستان اثری انکار ناپذیر داشته است. در دین زرتشت؛ هر انسانی که از دانش و نیکی برخوردار باشد؛ محترم است. بنا به معتقدات زرتشتی؛ در آغاز آفرینش به خواست اهورامزدا؛ در مهر روز مهرماه دو ساقه ریواس به هم پیچیده از زمین سر براوردند و گیاه کم کم از صورت گیاهی به صورت دو انسان درآمدند که در قامت و صورت شبیه هم بودند؛ یکی مذکر به نام ? مشیه? و دیگری مونث به نام ?مشیانه?
در کتاب ? بندهش ? فصل ۱۵ آمده است: ? آنگاه اهورامزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود در کالبد مشیه و مشیانه بدمید و آنان جاندار گشتند. پس به آنان گفت شما پدر و مادر مردم جهان هستید. شما را پاک و کامل بیافریدم. هر دو اندیشه و گفتار و کردار نیک به کار بندید؛ و دیوان را پرستش مکنید. پس مشیه و مشیانه از جای خود به حرکت آمدند٬ و خود را شستشو کردند٬ و نخستین سخنی که بر زبان راندند این بود اهورامزدا یگانه است. او آفریننده ماه و خورشید و ستارگان و آسمان و آب و خاک وگیاهان جاندارنست?. چنانچه ملاحظه میشود؛ در دین مزدیسنی که معتقدات زرتشتیان بر آن نهاده شده است زن و مرد هر دو از یک ریشه تکوین می یابند با هم از زمین سربر می دارند و یکسان رشد می کنند و اهورامزدا با آنان بیکسان و با یک زبان سخن می راند و دستور واحدی برایشان مقرر می فرماید. آن دو پس از اقرار به یگانگی اهورامزدا نخستین سخنی که به زبان می رانند این است ? هر یک از ما باید خشنودی و دلگرمی و محبت و دوستی دیگری را فراهم کند.? از این گفتار برمی آید که در دین زرتشت هیچ یک از زن و مرد را به یکدیگر تفوق و امتیازی نیست٬ و آن دو از نظر آفرینش و خلقت یکسان و برابرند. شخصیت زن در دین زرتشت نه تنها در آغاز جهان با مرد برابر است بلکه در پایان نیز با مرد یکسان و برابر است. بنا به معتقدات دینی زرتشتیان هنگامی که ? سوشیانت? موعود نجات بخش آخرالزمان از شرق ایران و حوالی دریاچه هامون ظهور می کند از هر گوشه ایران پاکان و دینداران به او می پیوندند. تعداد آنان سی هزار نفر است که نیمی از آن مرد و نیمی دیگر زن خواهد بود.
عظمت مقام زن را در آیین زرتشت از اینجا می توان دانست که بنا به معتقدات زرتشتی از شش امشاسپند دین زرتشت٬ سه امشاسپند ضمیر مذکر و سه امشاسپند ضمیر مونث دارند. سه امشاسپند مذکر عبارتند از






مثلا پس از درگذشت انسان در سپیده صبح چهارم؛ در سر پل چینوت؛ مهر و سروش و رشن از روان درگذشته درباره اعمال و کارهای او پرسش می کنند. مهر ایزد و سروش ایزد از ایزدان مذکر؛ و رشن ایزد از ایزدان مونث است. همچنین ایزد دینا که به معنی وجدان و دین است؛ با رشن ایزد همکاری دارد.
ایزد چیستا که به معنی دانش و خرد است نیز مونث است. زرتشت از این ایزد بارها کمک طلبیده است. دیگر از ایزدان مونث اشی است که فرشته دهش و بخشایش و آسایش است. و زرتشت در گاتها او را چنین ستوده است: ? جهان از او راه رسم خداپرستی گرفت و اهریمن راه عزیمت گزید?.
در ایران باستان زرتشتیان زناشویی را تنها به منظور رفع حوایج جسمانی و جنسی انجام نمی دادند. بلکه برای آن هدف و آرمانی بسیار عالی و مترقی داشتند. این هدف فراهم کردن وسایل پیشرفت معنوی و غلبه نهایی نیکی بر بدی بود. تعالیم زرتشت بشر را در راه رسیدن به عالیترین مدارج روحانی یعنی فراهم نمودن و تسریع ظهور سوشیانت و غلبه نیکی بر بدی هدایت می کند. هدف از زناشویی مشارکت در نهضت بزرگ روحی است که در بیشتر ادیان الهی به بشر وعده داده شده است.
بنابراین؛ زناشویی در دین زرتشت عملی مقدس و ستایش انگیز است که از هر گونه تحقیر و تبعیض و نابرابری به دور است. به قول گیگر از خصوصیات موقعیت حقوقی زن و برابری او با مرد در دین زرتشت آن است که همانطوری که مرد پس از زناشویی به لقب ? نمان پیتی ? یعنی سرور و کدخدای خانه ملقب می گشت؛ زن نیز از زناشویی به لقب ? نمانوپیتی ? یعنی نور و فروغ خانه ملقب می گشت به عبارت دیگر مرد کدخدای و زن کدبانوی خانه بود. به قول همین دانشمند بزرگ آلمانی؛ و نویسنده کتاب ? تمدن ایرانیان خاوری? زن پس از ازدواج در صف همسری شوهر قرار می گرفت؛ نه در ردیف اموال و یا از تابعین او. به عبارت دیگر زن کنیز و برده مرد نبود٬ بلکه همسر و همدل و همراه مرد بود و در کلیه حقوق با مرد بربار و در جمیع امور با او شریک به شمار می آمد.
کریستن سن؛ خاورشناس بزرگ دانمارکی می گوید: ? رفتار مردان نسبت به زنان در ایران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی از آزادی کامل برخوردار بود. در مورد آزادی در ازدواج هیچ چیزی مستندتر و موجه تر از رفتار خود زرتشت نسبت به دختر کوچکش پروچیستا نیست. زرتشت به دختر کوچکش پروچیستا می فرماید: ? پروچیستا من جاماسب را که مرد دانشمندی است( وزیر گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان) برای همسری تو برگزیدم؛ تو با خرد مقدس خود مشورت کن و ببین که آیا او را لایق همسری خود می دانی یا نه؟ در بند ۵ گاتها زرتشت خطاب به همه پسران و دختران جوان می گوید ? ای دختران شوکننده و ای دامادان اینک شما را می آموزم و آگاه می کنم٬ پندم را به خاطر بسپارید٬ و برابر اندرزم رفتار کنید تا در زندگی سعادتمند نائل گردید. هر یک از شما باید در پیمودن را زناشویی و مهرورزی و پاکی و نیکی بر دیگری سبقت جویید٬ زیرا تنها بدینوسیله می توان به یک زندگی سراسر شادی رسید.?(گاتهای زرتشت)
به طوری که می بینیم در زندگی زنان و مردان پارسا یکسان مورد خطاب قرار میگیرند. پس از مرگ نیز به روان و فروهر هر دوی آنها یکسان درود فرستاده می شود. در یشت ها آمده است: ? فروهر همه مردان و زنان نیک را می ستاییم. در فصل ۳۸ یسنا آمده است: ? ای اهورامزدا زنان این سرزمین را می ستاییم و زنانی که آیین راستی و نیکی برخوردارند.? در فروردین یشت؛ که طولانی ترین یشت اوستا است؛ بر فروهر زنان و مردان نیک جهان یکسان درود فرستاده شده است. زن زرتشتی در قرن اولیه ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خود را می گذاراند. نمونه کامل این زنان ماندانا مادر کورش بود؛ که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است و حضور زنانی از قبیل آتوسا؛ پانته آ؛ رکسانا ؛ آرتمیز؛ و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است و مشارکت همه جانبه زنان در این عصر چشمگیر است. از حفریات و کشفیات باستان شناسی که در تخت جمشید به عمل آمده٬ الواحی به دست آمد که نشان می دهد در ساختمان تخت جمشید عده زیادی از زنان مانند مردان مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی از قبیل نان و شراب و غیره؛ مطابق مردان دریافت داشته اند. این الواح هم اکنون در موزه های جهان ضبط است.
پس از شکست هخامنشیان وضع اجتماعی زن ایرانی تغییر کرد و قوس نزولی را پیمود.در زمان ساسانیان که دین زرتشت اهمیت اولیه خود را بازیافت و سیستم حکومت نیز به طریق موبد شاهی اداره می شد؛ زن ایرانی تحت تعالیم مذهب زرتشت باز حقوق و امتیازاتی را به دست آورد. عصر ساسانیان به قول دارمستتر؛ نه تنها از لحاظ تاریخ ایران؛ بلکه برای تمام جهان واجد اهمیت است. از کارنامه اردشیر بابکان اینطور برمی آید که شخصیت زن از همان آغاز کار ساسانیان محترم شمرده می شد؛ و هیچکس حتی پادشاه نمی توانست به میل و دلخواه خود زنی را مورد آزار قرار دهد. به طوری که از الواح و مدارک و اسناد این دوران برمی آید زن از موقعیت خاصی در دوران ساسانیان برخوردار بوده است. مادر شاپور دوم نزدیک به بیست سال یعنی از پیش از تولد شاپور تا موقعی که او به سن رشد قانونی رسید؛ امور مملکت را با موبدان بزرگ اداره می کرد. در پندنامه آذرپاد مهر اسپند به پسر خود اینطور می گوید: ? اگر تو را فرزندی است؛ خواه دختر و خواه پسر او را به دبستان بفرست تا با فروغ خرد و دانش آراسته گردد و نیکو زندگی کند?.
بارتلمه مستشرق معروف آلمانی که کتاب ? حقوق زن در زمان ساسانی? را نگاشته؛ مطابق مندرجات آن؛ دختر در انتخاب همسر آزاد بود و اجباری نداشت مردی را که پدرش برای او در نظر گرفته به همسری قبول کند و پدر حق نداشت او را از ارث محروم نماید؛ و یا تنبیه دیگری درباره اش اعمال دارد.
فصل ۱۹ از کتاب ماتیکان هزار دادستان در بند ۳ و ۴ می گوید: ? دختران را بدون رضایت خودشان نمی توان به ازدواج مردی درآورد.? در بند ۲۹ از فصل ۲۸ همین کتاب می گوید: ? پسران و دختران پس از ازدواج در پرداخت قروض و دیون پدر و مادر متوفی خود سهیم و شریکند? ؛ و از این فتوا اینطور استنباط می گردد که دختران نه تنها در حقوق بلکه در تکالیف و مسئولیت ها نیز در ردیف پسران خانواده بوده اند. قانون خانواده حق نظارت مرد را در خانواده تعیین کرده بود و مرد وظیفه داشت که همسر و فرزندان خود به خوبی و مهربانی رفتار کند. پدر و مادر و فرزندان در برابر یکدیگر مسئولیت مشترک داشتند. اگر کسی اموال خود را به اشخاص بیگانه می بخشید و وارثین قانونی خود را محروم می کرد؛ این عمل قانونی نبود؛ و تنفیذ نمی شد. پس از درگذشت پدر خانواده حق ولایت با مادر بود؛ و ریاست خانواده به او تفویض می گشت. در صورتی که بین طرفین طلاق و جدایی صورت میگرفت؛ زن می توانست مهریه مطالبه کند؛ و مادام که شوهر اختیار نکرده و درآمدی از خودش نداشت؛ همسر سایق باید نفقه او را بپردازد. بارتلمه بر بنیاد کتاب ماتیکان هزار دادستان درباره حد نصاب ارث چنین می نویسد: ? تقسیم ارث در حقوق ساسانی پس از درگذشت پدر خانواده به این ترتیب بود که زن و پسران هر یک سهم مساوی از ارث داشتند. دختران در صورتی که ازدواج کرده و از خانه پدر جهیزیه به خانه شوهر برده بودن نصف؛ و در غیر این صورت مطابق برادران ارث می بردند. مطابق قوانین اوستا








همچنین اوستا برای دختر و پسر از حیث تعلیم و تربیت هیچ فرقی قایل نیست و در هوسپرم نسک آمده: ? رای اهورامزدا٬ به من فرزندی عطا کن که بتواند از عهده انجام وظایفش برآید و مسئولیت خود را درباره خانه و خانواده و شهر و کشور احساس کند( دختر یا پسر مطرح نیست).
آینه تمام نمای خصایص و روحیات و اعمال و نحوه زندگی و شخصیت باطنی و آرزوهای مردم ایران باستان است و می تواند ما را در این راه رهنمون باشد. همانطور که در صحنه های پر حادثه و حماسه ساز آن مردان بزرگی چون کاوه٬ و رستم و اسفندیار و سیاوش و سهراب و کیخسرو را می بینیم٬ با زنان دانا و خردمنی چون فرانک و سیندخت و گردآفرید و رودابه و تهمینه و کتایون و فرنگیس و کردیه و پوراندخت و آزرمیدخت و ..... روبرو می شویم که با کیاست و فراست و خرد و چاره گری کارهای بزرگ و خلاقه ای را انجام داده ؛ و حتی گاهی چراغی فرا راه مردان بوده اند.
آنچه فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است؛ تخیلات و رویاهای شاعرانه نیست. بلکه تمام روایات و اخبار تاریخ کهن ایران است که سینه به سینه حفظ شده و یا کتابت گردیده و سرانجام به دست فردوسی رسیده؛ و این حماسه سرای بزرگ علیرغم محدویت و قضاوت نادرست و افکار کوته بینانه ای که در قرون سوم و چهارم هجری در مورد زنان معمول یا درایت و امانت داری ستایش انگیزی همان اخبار و روایت و شنیده ها را که درباره زن عهد باستان به دستش رسیده و نمودار ارج و اهمیت زن ایرانی در آن دوران است؛ با زبان شعر بازگو نموده؛ و نقش اجتماعی و موقعیت زن را آنچنان که در ایران قبل از اسلام بوده ؛ معرفی کرده است.
۱- بهمن یا وهمن یا وهومن که به معنای خرد کامل است. ۲- اردیبهشت یا اشاوهیشتا که به معنی نظم و بهترین راستی و هنجار و قانون و سامان آفرینش است. ۳- شهریور یا خشتروییریه که به معنی حکومت بر خویش٬ خویشتن داری٬ و شهریاری آسمانی است. ۴- اسفند یا سپندارمزد که مظهر مهر و محبت و عشق و باوری و موکل بر زمین است. ۵- خرداد یا اروتات که نمودار کمال٬ رسایی؛ شادی و خرمی و موکل بر آبهاست ۶- امرداد یا امرتات که مظهر جاودانگی و بی مرگی است؛ همچنین تعدای از ایزدان مذاهب زرتشت که در مرتبه پایین تری از امشاسپندان هستند(امشاسپند ملک؛ و ایزد فرشته) ضمیر مونث دارند. ۱- زن حق مالکیت داشته و می توانسته دارای خود را مستقلا اداره کند. ۲- زن می توانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد. ۳- زن می توانسته مطابق قانون از طرف شوهر خود وارد محاکمه شود؛ و به نام او امور را اداره نماید(در صورت بیماری شوهر) ۴- زن می توانسته از شوهر ستمگر و بدرفتار خود به دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد. ۵- شوهر حق نداشته است بدون اجازه زنش دخترخود را شوهر دهد. ۶- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می شد. ۷- زن می توانسته است داور یا وکیل شود. ۸ ? زن می توانسته وصی قرار گیرد و تمام اموال خود را وصیت کند.

رابطه زناشویی از نگاه زرتشت

در کیش ایران باستان زناشویی به منظور زندگی خوش و خرم و اتحاد و اتفاق و ازدیاد
نفوس و تشکیل خانواده چنان بر پایه صحیح و محکم استوار بوده که خود به خود ضامن بقا و دوام زندگی مشترک بود و مهر ومحبت را بین زن و شوهر برای همیشه برقرار می ساخت.
زرتشت در گات ها یسنا پنجاه و سه بند به پسران و دخترانی که می خواهند با هم پیمان ازدواج ببندند اندرز می دهد که ای دختران شوی کننده و ای دامادان ،اینک بیاموزم و آگاهتان کنم .با غیرت از برای زندگانی پاک منشی بجوشید.هر یک از شما باید در کردار نیک از دیگری پیشی جوید و از این راه زندگانی خود را خوش و خرم سازد.در کیش زرتشتی از لحاظ نظم به کارهای دنیا و محکم ساختن یگانگی و جلوگیری از فساد اخلاقی ،در مورد زناشویی تاکید زیاد گردیده و این کار به خوبی ستوده شده است.چنانکه در فرگرد چهارم بند چهل و هفت وندیداد اهورامزدا می گوید:”ای اسپیتمان زرتشت هر آینه ،من مرد زندار را بر مرد بی زن و مرد خانه دار را بر مرد بی خانمان ترجیح می دهم.”
و در فقره چهل و چهار می گوید:”وظیفه هر شخصی است که برادران همکیش خود را در کسب مال و داشتن همسر راهنمایی و مساعدت کند.”در دین زرتشت کمک کردن برای ازدواج کسانی که به سن بلوغ رسیده و به علت ناداری بی همسر مانده اند،از کارهای خوب و پرثواب شمرده می شود.



عقد و ازدواج
در دین زرتشت عقد و ازدواج به پنج گونه انجام می گیرد.




(دختر در شانزده سالگی و پسر در هجده سالگی میتواند با رضایت اولیای خود ازدواج کند).

موانع زناشویی
زناشویی در میان خویشاوندان در موارد زیر ممنوع است:



در مورد مهریه:در کیش زرتشتی چون رهایی اختیاری نیست ، به این جهت برای زناشویی مهریه ای قید نمیشود.
امکان فسخ زناشویی یا رهایی








گواه گیران مجلس عقد
در این مجلس بزرگان و موبدان حاضر می شوند،موبد پس از شنیدن اقرار رضایت از عروس و داماد اندرزهای سودمند اخلاقی و دینی داده برایشان چنین دعا میکند:
هر دو تن را شادمانی افزون باد.همیشه با فر و جلال باشید ، به خوبی و خوشی زندگی کنید،در ترقی و افزایش باشید،به کردار نیک سزاوار باشید،نیک پندار باشید،در گفتار نیکو باشید،در کردار نیکی به جای آورید،از هر گونه بد اندیشی دور بمانید.هر گونه بکاهد،هر گونه بدکاری بسوزد،راستی پایدار باد،جادویی سرنگون باد،در مزدیسنی استوار باشید،محبت داشته باشید با کردار نیک مال تحصیل کنید.
با بزرگان یک دل و یک زبان باشید،با یاران فروتن و نرم خو و خوشبین باشید،غیبت مکنید،غضبناک نشوید،از برای شرم گناه نکنید،حرص مبرید،از برای چیزی بیجا دردمند نشوید،حسد مبرید،کبر و منی نکنید،هوی و هوس نپرورید،مال کسان را به نا حق مبرید،از زن و شوهر کسان پرهیز دارید از کوشش نیک خود برخوردار باشید،با حرص انباز مشوید،با غیبت کننده همراه نباشید،با بدنام پیوند نکنید،با بیچارگان پیکار نکنید،پیش پادشاهان سخن سنجیده گویید،مانند پدر نامور باشید،در هر صورت مادر را نیازارید،و به واسطه راست گفتن کامیاب و کامروا باشید.
پس از آن عروس و داماد دست پیوند بهم داده دور آتش میگردند و سایر تشریفات عروسی به طور معمول است انجام میشود
۱٫ پادشاه زنی:این ازدواج عبارت از این است که پسر و دختر برای نخستین بار با رضایت والدین خود با یکدیگر ازدواج کنند. ۲٫ ایوک زنی (یگانه-منحصر به فرد):یعنی مردی بخواهد با یگانه دختر پدری ازدواج کند.چون دختر نمیتواند دارایی خانه پدر را به خانواده دیگر منتقل کند،موظف است که پس از ازدواج،نخستین پسر خود را به جای فرزند پدرش قرار داده دارایی را به او بسپارد تا از انقراض خانواده پدرش جلوگیری کند.چنین زنی را ایوک زنی می گویند. ۳٫ چاکر زنی:این ازدواج در مورد زن یا مرد بیوه است که بخواهد پس از در گذشت همسر اول همسر دیگر انتخاب کند.چون برابر کیش زرتشتی ،جفت اول در گیتی و عالم پس از مرگ همسر شخص است و مقام پادشاه را دارد،لذا همسر دوم در عالم دیگر،مقام چاکر را در برابر همسر اول خواهد داشت.همچنین وقتی که مرد بخواهد برای دارا شدن فرزند با رضایت زن اول همسر دیگری اختیار کند.زن دوم نیز در مقابل زن اول مقام چاکر زنی را خواهد داشت،یعنی در حقیقت به منزله چاکر و خدمتکار است. ۴٫ خودسر زنی:این ازدواج عبارت است از اینکه دختر و پسر بالغ پیش از رسیدن به بیست و یک سالگی بخواهند بدون رضایت پدر و مادر خود با یکدیگر ازدواج کنند،در این صورت موبد حق دارد صیغه عقد را جاری سازد ،ولی مادامی که نارضایتی اولیای آنها باقی است،این زن و شوهر از ارث محروم خواهند بود. ۵٫ ستر زنی:اگر زن و شوهری بچه دار نشوند و بچه ای را از سر راه برداشته یا از قوم و خیشان بی بضلعت گرفته به فرزندی قبول کنند،در مورد این بچه وقتی که بزرگ شد مانند ایوک زنی عمل میشود،بدین طریق که اولین پسر آن دختر خوانده،فرزند پدر خوانده محسوب می شود و پس از فوت پدر خوانده ،صاحب دارایی و املاک خواهد شد. ۱٫ نسبت به زن:نزدیکتر از پسر عمو و پسر خاله و پسر دایی و همچنین پدر خوانده،برادر خوانده و پسر شوهر جایز نیست. ۲٫ نسبت به مرد:نزدیکتر از دختر عمو و دختر عمه ودختر دایی و نیز مادر خوانده،و دختر خوانده را به زنی گرفتن جایز نیست. ۳٫ نسبت به زن و مرد:در مورد برادران یا خواهران رضاعی بطور کلی موانع مزبور جاری است. ۱٫ یکی از طرفین دیوانه بوده یا اختلال حواس داشته باشد در صورتی که طرف دیگر آگاه نبوده باشد،بنا به تقاضای طرفی که سالم است ازدواج قابل فسخ است. ۲٫ هرگاه شوهر عنین بوده و مردی نداشته باشد زن میتواند تقاضای طلاق کند. ۳٫ هر گاه ثابت شود زن مرتکب زنا شده،شوهر میتواند او را رها سازد و اگر ثابت شود که شوهر با زن دیگر زنا کرده است ،زن هم میتواند تقاضای طلاق کند. ۴٫ هر گاه شوهر به مدت سه سال مخارج زندگی زن را ندهد،زن میتواند تقاضای طلاق دهد. ۵٫ هر گاه زن از اذیت شوهر در خطر باشد میتواند تقاضای رهایی کند. ۶٫ هر گاه زن ناشزه(زنی که به شوهر خود تمکین نکرده،نا فرمانی کند)باشد و رفتارش باعث خطر گردد،شوهر میتواند تقاضای طلاق کند. ۷٫ هر گاه شوهر زن دیگری داشته که در موقع ازدواج پنهان کرده و یا زن شوهر دیگری داشته باشد ازدواج بعدی خود به خود باطل است. ۸٫ وقتی که مرد یا زن ترک دین زرتشت کند طلاق جایز است.

زن و زرتشت

در باره ی زن و فرزند زرتشت، دانشمندان بر دو گروه اند: یکی از روی تفسیر های پهلوی و نوشته های دیگر وی را دارای سه زن،سه پسر و سه دختر می دانند و در باره ی سه پسر پنداری دیگر که هنوز به جهان چشم نگشوده اند و تخمه شان در دریاچه یی نگهداری می شود که در سه هزاره هایی پی در پی، سه دوشیزه از آن باردار گردند و سوشیانسان را به جهانیان ارزانی دارند، نیز چیزهایی می نویسنند.
گروه دوم که آن را برخی از دانشمندان زرتشتی هند تشکیل می دهند و بی گمان از فلسفه ی (زن نگیری) هندی الهام می گیرند، می گویند که زرتشت و یاران نزدیکش نه همسر گرفتند و نه فرزندی از خود گذاشتند و این همه زن فرزند ساخته و پرداخته ی موبدانی است که چون خود زن گیری و فرزند داری را کاری بس ستوده می دانستند، برای این کار خود پروانه وگواهی نامه می خواستند.
از گات ها تنها چیزی که بر می آید این است که زرتشت دارای فرزندانی بود، زیرا از (پروچستای اسپنتمان هیچت اسپان) کوچک ترین دختر زرتشت نام برده شده که در آن پدرش وی را درباره ی زندگانی آینده اش پند و اندرز گفته است.درباره ی زندگانی خصوصی یاران زرتشت در گات ها هیچ گفتگو نشده.
اما گات ها نه تنها زندگانی زناشویی را گرامی می داردو آن را شایسته وبایسته ی انجمن دینی زرتشت می داند، بلکه هر کار سودمندی را که با سرشت انسان و طبیعت جهانی سازگار است، پسندیده شمرده، سفارش می کند.گات ها هرگز کارهای ضد غریزی و غیر طبیعی را نیک نمی خواند.
در یسن تنها نامی که یاد شده(23-3 و26-5) از (ایسداستر_isat-vãstar) است که نوشته های نوشته های پهلوی او را پسر بزرگ زرتشت خوانده اند.
در یشت ها نام (هووی-hvovi،ایسداستر،اروتدنر urvatat-nara،خورشید چهر-hevare-cithra،فرن،freni،سریت،thriti و پوروچستا) آمده.
نام هووی که او را یکی از زنان زرتشت گفته اند، دو بار آورده اند. در فروردین یشت (139) چنین آمدهفروهر هووی درستکار را گرامی می داریم) از این جمله هیچ بر نمی آید که او جز دین، چه بستگی دیگری با زرتشت داشت.در اینجا باید یادآور شد که نخستین زنی است که در فهرست فروردین یشت یاد شده.از این رو او را باید سردسته ی زنان بهدین شمرد.در دین یشت (15) چنین آمدهSadهووی راستکار دانا (بینش درونی مزدا) را گرامی داشت تا از زرتشت خواهان خوشبختی برای اندیشیدن و گفتن و کردن طبق دین باشد) واژه ی دانا(vidush) برای کسانی آمده که زرتشت آن را شایسته ی شنیدن پیام خود می داند و در اینجا از گرویدن هووی به دین بهی سخن رفته.
در نظر ما اگر زرتشت زن دانایی را که پیام او را نیک دریافته به جان و دل به دین بهی گرویده بود و سپس هم با کوشش وتلاش خود از دیگران گوی سبقت را ربوده، سر دسته ی زنان بهدین گردیده به همسری گرفت، کار بسی به و خردمندانه یی را انجام داد.پس نوشته های پهلوی و دیگر را در این باره می توان پذیرفت.درست نمی دانیم که آیا او دختر فرشوشتر یکی از بهترین یاران زرتشت بوده یا یکی از کسان خاندان وی.اگر هم بوده چه از آن بهتر که دختر یا خواهر یکی از نخستین گروندگان دین بهی، با خواهش و کوشش خود، چنین جایگاهی را به دست آورد.
ایسداستر و اروتدنر و خورشید چهر با صفت (زرتشتی) یاد شده اند و چون در فروردین یشت نام پدر دیگران به صورت مضاف یاد شده،می توان گفت که این سه کس پسران زرتشت نبودند،بلکه با او بستگی دینی داشتند و زرتشتی بودند.ولی می توان پرسید که چرا این صفت با نام سیصد مرد و زنی که از آن ها نام برده شده نیامد؟پس این سه کس امتیازی با دیگران داشتند و به گفته ی نوشته های پهلوی آن امتیاز در فرزندان زرتشت بودن آنان بود و ما هم انگیزه یی نمی بینیم که این گفته را نپذیریم.
فرن و سزیت و پروچستا تنها یک بار و آن هم پس از نام هووی در فروردین یشت (139) یاد شده اند.می گوید:«فروهر هووی راستکار را گرامی می داریم،فروهر سریت راستکار را گرامی می داریم،فروهر پوروچستای راستکار را گرامی می داریم ...» گفتیم زرتشت پوروچستا را کوچک ترین دختر خود می نامد.پس او دختران دیگری هم داشته و چون نام فرن و سریت در میان نام هووی و پوروچستا آمده و نوشته های پهلوی این دو دختر را هم دختران زرتشت گفته اند،ما هر سه را خواهر می پذیریم.
اما درباره ی آنان که می گویند زرتشت بی زن بود و پوروچستا یکی از شاگردان جوان وی بود که او را دختر خود نامید،می گوییم درست است که آموزگاران شاگردان خود را به نام فرزند،دختر،پسر و حتی پدر مادر می خوانند ولی نه با همه القاب «پوروچستای اسپنتمان هیچت اسبان کوچک ترین دختران زرتشت» که جای هیچ گونه شک و تردیدی نمی ماند.
پس تا این جا می توان این را پذیرفت که زرتشت یک زن و سه دختر و سه پسر داشت و چون از آن دو زن دیگر هیچ نامی برده نشده و به آنان کوچک ترین ارجی گذاشته نشده،بر خود باسته نمی دانیم که آن دو را نیز باور کنیم،ولی اگر هم آن بزرگوار سه همسر داشت،ما را چه که پس از هزار ها سال در سده ی بیستم میلادی که بسی از یک زنی گفتگو و پشتیبانی می شود،نشسته احساس شرمندگی بکنیم و یا زبان به خرده گیری دراز کنیم؟زندگی خصوصی زرتشت از آن هزار هاسال پیش بود و طبعاً باید باشد ولی آیین زندگی را که او طرح کرد،برای همیشه است.

زرتشت و دین بهی نوشته ی دکتر علی