ایران باستان بهگواهیاسناد، سنگ نبشته ها ودیگر یادمان های تاریخی،بنیانگذار گفتگوی تمدنها بوده است. کورش بزرگ نخستین آموزگار آموزشگاههای اخلاقی، سیاسی و
روش کشورداری است، که مکتب ایران کهن را برپایه حقوق بشر و علاقههای
انسانی استوارنمود. آزادی فردی، دادگری اجتماعی، قدرت ارتش، امنیت کشور،
نگاهبانی از مرزها، اعتماد واحترام به فرمانروای کشورها، آزادی اندیشه
ودین ، تساوی حقوق و احترام به اقلیتها ، احترام به حقوق وتقدس های
ملتهای تابعه ، پاس داشتن تعهدها و روابط بین الملل ... همه اینها جزو
برنامههای کوروش بوده است. "مهم
ترین انگیزه از دیدگاه نخستین بنیان گزار این شاهنشاهی، تشکیل دولتی
نیرومند با مرزهای ایمن وقابل کنترل بدون صرف نیروهای نظامی بیش از حد ویا
هزینه های خارج از اندازه بود بدین ترتیب برای نخستین بار در تاریخ توجه
به استراتژی و مرزهای تضمین شده طبیعی برای جلوگیری از تخریب های وسیع و
کشت وکشتارهای بی رحمانه به وسیله کورش پدید می اید وکم وبیش تا پایان
دولت هخامنشی به جز مرزهای متزلزل دریای اژه از استواری وقدرت دفاعی
واستراتژیک برخوردار می شود. دوران کوتاه شاهنشاهی کورش پیش از ان که صرف
کشور گشایی وجنگ های بی حاصل گردد صرف ایجاد مرزهای طبیعی واستراتژیک برای
ایجاد یک شاهنشاهی وسیع مبتنی بر عدالت – بر اساس معیارهای جهان کهن- گردید ونخستین شاهنشاهی در جهان سرانجام جان خویش را بر سر این کار نهاد"(1)
برای هرایرانی جای بسی سرافرازی است که امروز پس از چندین سده، نخستین
اعلامیه حقوق بشر، برسردرکاخ سازمان ملل چشم همه بینندگان رابه خود جلب می
کند. (2 ) ویادر بسیاری از کشورها و از جمله در میدان اصلی سیدنی مجسمه
کورش ( به دست یاری سرور گرامی هومر ابرامیان سرپرست بنیاد فرهنگ ایران در
استرالیا )سرافرازانه وجاوید بر پاداشته می شود . باید یاد اور شد که غرب
به پیروی و تاسی از یادمان کورش ، نخستین مجموعه حقوق بشرش را که دارای 30
ماده بود در سال1948تنها سه سال پس از جنگ دوم جهانی نوشت.
ترجمه
وانتشار فرمان کورش پرده از نادانستههای بسیار برداشت و به زودی به عنوان
« منشور آزادی» و«نخستین منشور جهانی حقوق بشر» شهرتی عالمگیر یافت و
نمایندگان و حقوقدانان کشورهای گوناگون جهان درسال 1348خ (2528کورشی )با
گردهمایی درکنار آرامگاه کوروش از او به نام نخستین بنیان گزار حقوق
بشرجهان یاد کردند و او را ستودند. (3)
این
اعلامیه نمونه آشکاری از اندیشهای والا، روح انسانی و عظمت فکری که به
صورت فرمان سیاسی به نام آزادی بشر ، احترام به باورها ورسوم ملت ها از
هرقوم و دسته ، از هررنگ ، نژاد و دین درآن دوران است که هنوز نیمی
ازبشریت در تاریکی مطلق به سرمی بردند.(4) ویل دورانت در کنار تحریف های
تاریخ مربوط به ایران اعتراف می کند به این که کورش باورها و اندیشه ملت
ها را پاس می داشت ولی شرط پذیرفتن ان ها در گستره پادشاهیش این بود که در
نیایش گاه های خویش قربانی کردن جانداران به ویژه قربانی انسان نداشته
باشند . این استوانه فرمان کوروش بزرگ را باستان شناسی کلدا نی به نام
هرمزد رسام در 1879م که گروه باستانشناسی انگلیسی دربابل کاوشهایی
میکرد درمیانه ویرانهها یافت و اکنون اصل آن درموزه بریتانیا نگهداری می
شود. متن استوانه کورش را« ا.ل اُپنهایم » درسال 1955 با نهایت ژرف نگری
برگردان کرده که در کتاب متن خاورمیانه باستان چاپ شد. البته پیش از
او«راولینسن/ralinson» – کاشف رمز نبشته میخی فارسی باستان، «ویسباخ» ، «ریختر» و پس از ان نیز بسیاری دیگر متن را تکرار و کاملتر کردند.
اهمیت
گسترش این منشور هنگامی روشن می شود که سنگ نوشته های پادشاهان و
فرمانروایان همزمان او از جمله آشورِبانی پال پادشاه آشور بررسی شود، در
سنگ نگاره اشور بانی پال ا مده : .... من زیگورات شوش را که با آجرهایی از
سنگ لاجورد لعاب شده بود شکستم ، معابد ایلام رابا خاک یکسان کردم و
خدایان و الهههایشان رابه باد یغما دادم... ندای انسانی و فریادهای شادی
به دست من از آنجا رخت بربست پادشاهان عرب راکه به اسارت من درآمدند به
ناو کشی وگل کشی وادار نمودم و کلاه بیگاری برسرآنها نهادم .(5) منشورکورش
هخامنشی پیش کشی است از سرزمین ایران برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته
است و از آن رنج میبرد. مشهورترین بخش منشور کورش بزرگ بدین گونه آغاز
میشود: "منم کورش، پادشاه
جهان، پسرکمبوجیه پادشاه بزرگ ، نواده کورش شاه انشان، نبیره چیش پیش شاه
بزرگ، آنگاه که من مانند یک دوست بدون جنگ و پیکار به بابل پای گذاشتم همه
مردم گامهای مرابا شادمانی پذیرفتند. ودر بارگاه پادشاهان بابل برتخت
شهریاری نشستم ، من هرگز پادشاهی خویش را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد
مردوک سرور بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد زیرا من او را
ارجمند داشتم .ارتش بزرگ من با اشتی و ارامش به بابل شدند ، من به هیچ کس
اجازه ندادم که سرزمین سومر واکد را دچار هراس کند . نگذاشتم رنج وازاری
به مردم این شهر وارد اید. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا
تکان داد، من برای اشتی
کوشیدم، من برده داری را برانداختم وبه بدبختی آنها پایان بخشیدم، فرمان
دادم که هیچ کس اهالی شهررا گزندی نرساند، من تا روزی که به یاری مزدا
پادشاهی می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان رابه عنوان غلام و کنیز
بفروشند و نخواهم گذاشت کسی مال غیرمنقول یا منقول دیگری را با زور یا
بهنحو دیگر بدون پرداخت بهای آن وجلب رضایت صاحب مال تصرف نماید. من
فرمان دادم که همه مردم در اندیشه و باور و در پرستش خدای خود آزاد باشند
و آنان را نیازارند. پادشاهانی که درهمه ممالک عالم بودند و پادشاهان غرب
همگی هدایای زیادی آوردند و در بابل مرا بزرگ داشتند. من همه شهرهایی راکه
ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایش گاههایی که بسته
شده بودند را بگشایند. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند رابه
جایگاههای خود برگرداندم و خانههای ویران را آباد کردم، همه مردم رابه
همبستگی فراخواندم، پیکره خدایان سومر و اکد را بیآسیب به درگاه های
آنان که شادی دل نام دارد بازگرداندم. باشد دلها شاد گردد، بشود،
خدایانی که آنان رابه جایگاههای ورجاوند نخستین شان باز گرداندم هرروز
درپیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستارباشند. بشود که سخنان پر
برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به سرور من مردوک بگویند:
برای کورش ، پادشاهی که ترا گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه ، جایگاهی در«
سرای سپند» آرزوکن. من تلاش کردم برا ی همه مردم جایگا هی آرام فراهم سازم
وآشتی وآرامش را به تمامی مردم بخشش کنم." (6)