‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

خط میخی هخامنشی

نخستین خط ایرانی
نخستین خطی که در ایران زمین با آن یکی از زبانهای ایران باستان نوشته شده ، خط میخی هخامنشی است . آنچه از آثار کتبی زبان روزگار هخامنشیان
که بصورت فارسی نامیده می شود و به ما رسیده است با همین خط نوشته شده است .
این خط از چپ به راست نوشته می شود .

تاریخ خط میخی
این خط احتمالا باید در هشتصد سال پیش از میلاد مسیح به ایران راه یافته باشد اما بدبختانه از روزگار پادشاهی مادها که در پایان سده هشتم تشکیل یافته، هنوز آثار کتبی بدست نیامده است . به ویژه شهر همدان برعکس شهرهای دیگر که با فاصله از شهر ازبین رفته ایجاد می شوند ، دقیقاً بروی ویرانه های شهر هگمتانه
(پایتخت مادها) بناشده و خود این مسئله مانع از کند و کاوهای باستان شناسی می گردد .

اولین نوشته های موجود
آثار میخی که بدست داریم همه از زمان هخامنشیان است .
بنا به نظر برخی ها نخستین خط میخی هخامنشی بدست آمده متعلق است به کوروش کبیر که در دشت مرغاب
بجای مانده و در آن تنها یک جمله من هستم کوروش شاه هخامنشی نوشته شده و به زمان 529 - 559 ق.م نگاشته شده است .

نظری دیگر در مورد کتیه دشت مرغاب
برخی دیگر معتقدند این کتیبه به همراه پیکر بالدار و تاج بر سر واقع در دشت مرغاب متعلق به کوروش کوچک برادر اردشیر دوم است که به امید رسیدن به تاج و تخت با برادر خود جنگید و در جزء سپاهیانش سیزده هزار سرباز مزدور یونانی بودند و در کونخ، تقریبا در دوازده مایلی بابل
شکست خورده و کشته شد.

البته بسیار بعید به نظر می رسد که برای او در دشت مرغاب پیکری تراشیده و به او لغب شاهی دهند . البته در این نوشته جای رد کردن یا تایید این مطلب نیست .
این مطلب تنها به این دلیل مطرح شده که به یکی از این فرضیه ها این کتیبه اولین سند از خط میخی هخامنشی است .

وضعیت خطوط دیگر این کتیبه
البته این کتیبه به دو زبان دیگر هم ترجمه شده ( زبان بابلی و زبان ایلامی
که بالای خط هخامنشی نوشته شده اند .

کتیبه های داریوش
اما دو کتیبه دیگر نیز قدمتی بیش از این دارند. یکی ASH و دیگری AMHکه هر دو بنا به دلایلی به دوران متاخر هخامنشی متعلق است نه به دوران ابتدایی آن که ارشامه و آریارمنه شاهی می کردند . به هرحال می توان گفت اولین کتیبه های بدست آمده متعلق به داریوش
بزرگ است .

پادشاهان دیگر هخامنشی که از آنها کتیبه به خط میخی هخامنشی بدست آمده عبارتند از :
  • داریوش ( 486 - 522 )
  • خشایارشا ( 465 - 486 )
  • اردشیر اول ( 424 - 465 )
  • اردشیر دوم ( 359 - 404 )
  • اردشیر سوم ( 338 - 359 )
  • و احتمالاً آریارمنه و ارشامه

هرودوت در جایی از لشکرکشی داریوش به جنگ ساکها skyths می گوید :
چون داریو ش به بسفر رسید دو ستون از سنگ سفید در آنجا بر پا کرد در یکی از آنها نام های کسانی را که با وی همراه بودند به خط آشوری و دیگری به خط یونانی
کنده گری کردند ...

البته باید توجه داشت که هرودوت خط میخی هخامنشی را خطوط آشوری نامیده است.

پیدایش خط میخی
خط میخی ابتدا در سومر شکل گرفته به اکد رفته و از آنجا به بابل و آشور
راه یافته است و و پس از آن به ایران رسید .
اما در ایران به اندازه ای این خط تغییر یافت که به صورت یک الفبا درآمد .
اما بعد از اردشیر سوم ( 338 - 359 ) ق.م دیگر اثری از این کتیبه بدست نیامده و چند نگین و مهر که بدست آمده همه قبل از سال 300 پیش از میلاد است .

واژه های خط میخی
روی هم رفته از تمامی آثار نگاشته شده هخمنشی کلاً چهارصد و اندی واژه از زبان پارسی باستان بجای مانده. البته این تعداد ریشه و بن شناخته شده دارند و ما با مشتقات آنها کار نداریم .

باید اشاره کرد که خط میخی با تغییری که در ایران کرد یک قسم از الفبای آریائی گردید یعنی فقط علامات این الفبا از اشکال میخی بابلی اقتباس شده است . در روزگار هخامنشیان خط دیگری به ایران راه یافت و رفته رفته جای خط میخی را گرفت.

کوروش به نوروز رسمیت داد

کوروش بزرگ موسس ایران واحد به نوروز جنبه رسمی داد و در سال 534 پیش از میلاد (2 هزار و 540 سال پیش ) دستور العملی برای آن تدوین کرد که شامل ترفیع نظامیان ، ابلاغ انتصابات تازه،سان دیدن از سربازان ،عفو مجرمین پشیمان ،ایجاد فضای سبز و پاکسازی محیط زیست (از منازل شخصی گرفته تا اماکن عمومی ) بود.
در دوران هخامنشیان یازده روز از اول فروردین (فرورتیشن) ویژه انجام مراسم نوروز بود. شاه در نخستین روز سال نو بزرگان ، مقامات دولتی و فرماندهان ارشد نظامی ، دانشمندان و نمایندگان سرزمین های دیگر را می پذیرفت و ضمن سپاسگزاری از عنایات اهورامزدا گزارش های سال کهنه و برنامه های دولت برای سال نو و نظر خویش را بیان می کرد تا نصب العین قرار گیرد. این رسم بعدا هم ادامه یافت و ضمن آن شاه وقت پیشکش ها را دریافت می کرد که نمونه آن در کنده کاری های تخت جمشید دیده می شود. آنگاه مراسم سان و رژه برگزار می شد و افسرانی که قهرمان دفاع از وطن شده بودند نشان و پاداش می گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفی می شدند. در جریان آیین های نوروزی ،مردم نخست به دیدن سالخوردگان خانواده ،بیماران و از کار افتادگان می رفتند و ادای احترام می کردند و سپس عید دیدنی های مرسوم آغاز می شد.
- سنگنبشته داریوش
داریوش بزرگ که در گسترش آیین های نوروزی در میان متصرفات غیر آرین امپراتوری ایران سعی بلیغ داشت در مراسم نوروز 515 پیش از میلاد (هفت سال پیش از آغاز فرمانروایی اش ) دستور داد که سنگنبشته بیستون (حاوی آرزوها، اندرزها ، و شرح قلمرو ایران )تهیه شود تا یک یاد آوری همیشگی برای ایرانیان باشد که مورخان غرب با توجه به این سنگ نبشته گفته اند که ایران تنها کشور جهان است که سند مالکیت دارد. بزرگترین آرزوی داریوش که در این کتیبه آمده ، این است که خداوند ایران را از آفت دروغ و خشکسالی مصون سازد.
- آیین های نوروزی در تخت جمشید
پس از تکمیل ساختمان عظیم و زیبای تخت جمشید و گشایش آن آیین های رسمی نوروز با شکوه بی مانندی در آنجا برگزار می شد. مراسم نخستین نوروز در تخت جمشید دو هفته طول کشید. مردم عادی در تالار صد ستون و سران ایالات و مقامات تراز اول در تالارهای دیگر این کاخ حضور می یافتند . افراد خاندان سلطنت و درباریان در هر کجای کشور که بودند پیش از فرا رسیدن نوروز خود را به تخت جمشید می رسانیدند و بهار را در آنجا به سر می بردند.
- ضرب سکه داریوش
داریوش دوم به مناسبت نوروز ، در سال 416 پیش از میلاد سکه زرین ویژه ای ضرب کرد که یک طرف آن شکل سربازی را در حال تیر اندازی با کمان نشان میدهد.
- تشکیل پارلمان ایران باستان
مهستان، پارلمان ایران باستان (عهد اشکانیان ) نخستین جلسه خود را در نوروز سال 173 پیش از میلاد (2 هزار و 179 سال پیش ) با حضور مهرداد اول ، شاه وقت ، برگزار کرد و اولین مصوبه آن انتخابی کردن شاه بود.
- روم نوروز را به رسمیت شناخت
اردشیر پاپکان که در سال 226 میلادی سلسله ساسانیان را تاسیس کرده بود چهار سال بعد از دولت روم که در جنگ از وی شکست خورده بود خواست که نوروز ایرانی را به رسمیت بشناسد و سنای روم نیز آن را پذیرفت و از آن پس نوروز ایرانی در قلمرو رومیان رسمیت یافت...در دوره اشکانیان ایام نوروز به پنج روز کاهش یافته بود اما اردشیر به تقاضای "تنسر "موبد موبدان روز ششم فروردین (زادروز زرتشت) را بر آن اضافه کرد و چون ایرانیان روز هفتم فروردین را خوش یمن می دانستند و بیشتر ازدواج ها را به این روز موکول می کردند.از آن زمان ایام نوروز که روزهای روح ابدی ،شادی ها و پاکی ها به شمار می آمدند ، به هفت روز افزایش یافت و ایرانیان در این هفت روز دست از کار می کشیدند.
-نوروز و آزادی مذهبی
در مراسم نوروز سال 399 میلادی ، چند مسیحی ایرانی که موفق به ورود به کاخ یزد گرد شاه وقت (ساسانی ) شده بودند فی المجلس از او تقاضای آزادی مذهبی برای خود کردند. آن آزادی که مورد در خواست دولت روم هم بود به همه ی مسیحیان قلمرو ایران داده شد.
- صلح پایدار ایران در مراسم نوروز
پیمان صلح پایدار ایران و روم که به امضای خسرو انوشیروان ساسانی و "ژوستی نی آن" امپراتور روم رسیده بود، در مارس سال 532 میلادی در مراسم نوروزی که در تیسفون (مدائن نزدیک شهر بغداد امروز ) با حضور شاه ایران بر پا شده بود مبادله شد.
...و با ورود اسلام در ایران مراسم نوروز تا سالها به صورت خصوصی و خانوادگی برگزار میشد و گسترش و احیای آن را مدیون نفوذ ایرانیانی هستیم که در دستگاه خلفای عباسیان راه یافته بودندو...

معنای پاسارگاد چیست؟

در138 کیلومتری شهر شیراز ، در جاده آسفالت شیراز به آباده ، کمی دورتر از جاده امروزی ( حدود 3 کیلومتر) به بقایای شهری می رسیم که روزگاری پایتخت بزرگترین و بی نظیرترین پادشاهی جهان بوده است. این پایتخت در دشتی به نام مرغاب واقع است که مساحت تقریبی این دشت تقریباً 15×20 کیلومتر است. رودی به نام پلور که البته در عهد باستان به آن مِدوس می گفتند در آن جریان دارد و در کل این دشت 1200 متر از سطح دریاهای آزاد ارتفاع دارد.

پیش از ساخته شدن پاسارگاد در دشت مرغاب ، این منطقه از تمدنی کهن برخوردار بوده است که روستاهایی مانند : تل نخودی ، تل سه آسیاب ، دوتولان ، تل خاری در هزاره های سوم و چهارم در آنجا ایجاد گردیده و در دوره خود دارای رونق و شکوهی بی نظیر بودند.

هنگامیکه بازمانده های این پایتخت کهن ایران را مشاهده می کنید ناخودآگاه از خود می پرسید چرا در اینجا این پایتخت بنا شده است؟ انگیزه از برپایی آن چه بوده است؟
بر اساس نوشته های تاریخ نگاران قدیم کوروش بزرگ ، آستیاگ ( آستیاژ ، آستیاگس) پادشاه ماد را در این دشت شکست داده و این کار مبنای ایجاد بزرگترین و قدرتمند ترین پادشاهی ایران می باشد. از این رو کوروش بزرگ فرمان بنای پایتختی را در این دشت داد. هرچند با ایجاد تخت جمشید ( توسط سایر پادشاهان هخامنشی ) برجستگی پاسارگاد کمتر گردید اما ارزشمند بودن آن هیچ گاه کمرنگ نگردید بطوریکه پس از بنای تخت جمشید هنوز پادشاهانی بودند که برای تاجگذاری پاسارگاد را برمی گزیدند. کوروش پاسارگاد را در550 تا 559 قبل از میلاد بنا کرد و البته در سال 336 قبل از میلاد این شهر به همراه گنجینه پربهای آن به دست اسکندر مقدونی افتاد..

معنای پاسارگاد چیست؟

در مورد این واژه هنوز نظری قطعی داده نشده است اما هرودوت در کتاب خود ادعا می کند که پاسارگادی مهمترین قوم پارسیان بوده اند و ریشه هخامنشیان از آنهاست. پاسارگاد در برخی از نوشتارهای قدیمی پارسه گَدَ نیز گفته شده است. اما در کل معناهایی که برای آن مطرح شده است شامل: زیستگاه پارسیان ، تختگاه پارسه ، محل استقرار پارسیان و دژ پارسیان می باشد. در این دشت که در سینه خود هویت ایرانیان را نگه داشته و مانند بغضی در گلو هر لحظه منتظر حکایت تاریخ آن دوره است ، نشانه های زیادی از تمدن ایرانیان وجود دارد که البته مربوط به دوره های گوناگونی است.

این دوره ها را در کل می توان به سه دوره متمایز تقسیم نمود:

1- آثار پیش ار تاریخ و قبل از هخامنشیان: در ایوان سنگی مسقفی ( البته امروز اثری از سقف در آن نیست ) در شما آرامگاه کوروش به نام تُل تخت ( تخت سلیمان) تکه سفالهای نقش داری و قسمتی از یک مجسمه مربوط به دوران عیلامی کشف شده است.

2- دوره هخامنشی: شاید بدون هیچگونه شک و تردید بایستی گفت که با شکوه ترین آثاری که در حال حاضر در دشت پاسارگاد ایران می باشد ، مربوط به این دوره می باشد. آثاری مانند: کاخ پذیرایی کوروش بزرگ - کاخ شرقی با نقش برجسته انسان بالدار - کاخ اختصاصی کوروش بزرگ - تَل تخت - اولین چهارباغ ایرانی - آب نماهای کاخ شاهی - ویرانه برج سنگی - بنای معروف به زندان - دژ پاسارگاد - آتشکده پاسارگاد - حوضچه های سنگی و در نهایت آرامگاه کوروش بزرگ.

3- آثار بعد از اسلام: مسجد اتابکان که توسط اتابک زنگی در رمضان سال 621 ه . ق ساخته شده است.. کتیبه و محراب و قبله نمایی که بر روی قبر کوروش کنده شده مربوط به این دوران است. علاوه بر این اتابک زنگی در صد متری شمال آرامگاه کوروش بنایی اسلامی بنا کرده که البته امروز هیچ اثری از آن نیست و ویرانه ای بیش از آن نمانده است و از روی آن می توان به عظمت معماری دوران کوروش بزرگ پی برد که بنای آن هنوز پا برجاست اما سایر آثار بعد از آن یا کاملاً مفقود شده اند و یا بکلی ویران گردیده اند. در سال 1328 خورشیدی ، قطعه سنگی از یک کتیبه که روی آن جمله ( السلطان المطاع ابوالفارس) به خط ثلث زیبا حکاکی شده است از زیر خاک یافت شد و از آنجا که لقب ابوفارس مربوط به شاه شجاع مظفری (759 تا 776 ه. ق) بوده و چند سکه از او نیز در همان محل یافت گردیده می توان گمان برد که این پادشاه نیز در این منطقه بناهایی را ایجاد کرده بوده است که امروز از آنها هیچ برجای نمانده است.

آرامگاه کوروش بزرگ به همراه ستونها و درگاه مسجد اتابکان ( آثار دوره اسلامی )

قبله نما در گوشه غربی آرامگاه کوروش بزرگ( واژه قبله در گوشه سمت چپ دیده می شود.)

نقش برجسته انسان بالدار - اعتقاد بر این است که این تصویر ، ذوالقرنین یا همان کوروش بزرگ است.

آرامگاه کوروش بزرگ در سال 1840 میلادی کار دو هنرمند فرانسوی فلاندن و کست.

کمی که می گذرد و شما پس از مشاهده تمدن نیاکانتان به خودتان باز می گردید و می خواهید جای آنها بیاندیشید و کشف نمایید که آنها چگونه این بناها را ایجاد کرده اند. قبل از هر چیز توجه تان به مقبره باشکوه کوروش بزرگ جلب می شود. مدل سازه این مقبره با تمامی مقبره های سرزمین ما فرق دارد و به آن یگانگی خاصی می دهد. هرچند شاید برای ما فرق کند اما جالب آنکه مقبره ای دیگر شبیه به آن در سرزمین ما موجود است که بعد از آن ساخته شده است و شاید بد نباشد در اینجا به آن نیز اشاره ای کنیم که مانند بسیاری از اثرهای با شکوه سرزمین در حال نابودی است و آن مقبره ای در کازرون( سر مشهد) می باشد که به گور دختر ( آرامگاه منسوب به چیش پش - دوره هخامنشی ) مشهور است.آرامگاه کوروش بزرگ در طول این قرن ها با اُبهت ایستاده است ولی باستان شناسان هنوز نتوانسته اند بطور یقین بگویند که این بنا توسط کدام قوم سرزمین کوروش بنا شده است و هر کدام گمانه هایی زده اند. برخی آنرا طرحی از آن مردمان میانرودان بخصوص شبیه زیگورات می دانند. برخی دیگر آنرا طرحی مشترک و آمیخته از میان رودان و سایر اقوام می دانند. گروهی آنرا از آن قومهای لودیه و ایونیه خطاب کرده اند و برخی باستان شناسان می گویند این بنا از بناهای سنتی خود ایرانیان است و نظریه دهندگان آخر ادعا کرده اند سازه یونانی و یا ساخته شده اقوام آناتولی غربی است. اگر کمی به شواهد و آثار بر جای مانده بر روی بنا دقت نماییم می توانیم تا حدودی تشخیص دهیم که بنای فوق ساخته و پرداخته کدام یک از مردمان سرزمین کوروش بزرگ است. از آنجا که معماران ، ایونیه و لیدیه ای در ساخت بنا از ابزاری خاص استفاده کرده اند و در مقبره کوروش نیز این آثار یافت گردیده می توان حدس زد که این بنا توسط ایشان و به دستور کوروش بزرگ در زمان زنده بودن خود او ساخته اند :

1- به کار گیری سنگهای تراش خورده که با اتصال های دم گیری شده اند.
2- اندازه داخلی اتاق با اندازه های ایونی مطابقت دارد.
3- نحوه برجستگی ها و فرورفتگی ها در حاشیه درگاه و سقف شیب دارد.
4- استفاده از بست های آهنی و سربی ، دُم چلچله ای.
5- اندازه های خارجی کل سازه. البته بیان گردیده که غیر از مهندسان و معماران ، مُغ ها نیز در ساخت آن مؤثر بوده اند و آنها توصیه کرده اند مقبره رو به شرق ساخته شود.

در مورد تاریخ ساخت قبر نیز گمانه ها مختلف است اما می توان تخمین زد که مقبره در 530 یا 540 پیش از میلاد بنا گردیده است. تصویر دم چلچله ای از آرامگاه کوروش بزرگ که می تواند گواه و تأییدی باشد بر معماران لیدی و ایونیه آرامگاه کوروش بزرگ. جنس فلزات از سرب و آهن می باشد. اما برخی از این دم چلچله های آرامگاه به سرقت رفته است اما جای خالی آنها هنوز باقی است

راه های ارتباطی در دوره‌ی هخامنشی

وسعت قلمرو هخامنشیان و لزوم برقراری امنیت و اداره آن ساختن راه‌های شوسه و وسائل حمل و نقل را ایجاب می‌کرده‌است. هخامنشیان علاوه بر راه‌های داخلی کشور که نواحی مختلف را به یکدیگر متصل می کرد، و مهم تر از همه «راه شاهی» سارد به شوش بود که 2700 کیلومتر مسافت داشت. در خارج از ایران هم به ساختن راه های بزرگی دست زدند . چنان که داریوش بزرگ فرمان داد تا از راه رود نیل دریای سرخ را به مدیترانه وصل کنند تا کشتی‌ها بتوانند به خلیج فارس و هندوستان رفت و آمد کنند .این آبراه که مبنائی برای کانال سوئز شد. این خط آبی در 497 قبل از میلاد افتتاح گردید و داریوش به اتفاق همراهان در 24 کشتی در این آبراه دریایی به حرکت درآمدند (مراجعه شود به داریوش و ایرانیان، والتر هین تس ترجمه پرویز رجبی ص 190). سنگ نوشته داریوش را فرانسویان هنگام کندن ترعه سوئز پیدا کردند که اکنون در موزه لور پاریس نگهداری می شود . از زمان داریوش اول به بعد برای آسان کردن مسافرت ، در میان راهها به تاسیس منزل گاههایی برای مسافران پرداختند .به گفته هردوت در هر پنج فرسنگ (30 کیلومتر) یک منزلگاه و مهمانخانه باشکوه ایجاد کرده بودند .راه ها همه از جاهای اکن وآباد می گذشت و چاپارها با سرعتی که هیچ جنبنده ای به پای آن ها نمی رسید در حرکت بودند .باید گفت که هخامنشیان مخترع پست و چاپار در جهان هستند.

مسیر راه شاهی از سارد تا شوش

نکته جالب در جاده سازی در ایران هخامنشی در این است که جاده را سنگفرش کرده و روی آن را قیر می‌پاشیدند زیرا در خوزستان نفت خام و قیر بدست می‌آمد .کتاب ایرانشهر نشریه کمیسیون ملی یونسکو در جلد دوم مسیر راه شاهی را در
ص 1455 به شرح زیر شرح می دهد: هردوت تاریخ نویس یونانی در کتاب پنجمش راه شاهی دوره هخامنشی را این طور تشریح می کند .این راه از نقاط مسکون و امن می گذرد. و همه جا در طول راه ایستگاه‌های شاهی (کاروان سراهای عالی) ساخته شده‌است. از لیدی (آناتولی غربی امروز) و«فریگیه» (pgihry) (قسمت داخلی آسیای صغیر) در طول نودوچهار فرسنگ و نیم بیست کاروانسرا وجود دارد. مسیر این شاهراه از کنار رود هالیس (halys) (قزل ایرماق امروز) گذشته وارد «کاپادوکی» (kappodoki) (ایالت شرقی آسیای صغیر) و از آن جا به مرز «کیلی کی» (kiliki) (در رشته کوه تروس) صدو چهار فرسنگ راه بود که در طول آن 28 کاروانسرا ساخته شده‌بود.
این راه از دامنه کوه تروس به «اربل» و از آن جا به «رود زاب» و از زاب به «تنگ ملاوی» می‌رسید و پس از گذشتن از روی «پل دختر» به شوش منتهی می‌گردید. راه شاهی از شوش به «رامهرمز» و سپس پس از گذشتن از «پل مورد» به پاسارگاد و تخت جمشید منتهی می‌گردید. هردوت نوشته است که از سارد پایتخت لیدی تا شوش پایتخت هخامنشی در کنار راه شاهی یکصد و یازده کاروان سرا ساخته شده‌بود. پیک‌های سریع‌السیر که در هر منزل اسب‌های خود را عوض می‌کردند فاصله شوش تا سارد را در ده روز می‌پیمودند. اسب های پیک ها برای آن که سم اسب سائیده نشود ، چون نعل آهنی هنوز درست نشده بود ، اختراع کفشکی برای چارپایان بارکش و چاپار به منظور حمایت از سم آن‌ها ایجاد شد. گاهی این کفشک‌ها با فلز مس ساخته می‌شد با پوستین یا موی اسب ساخته می‌شد نعل حقیقی اسب از فلز آهن از قرن اول یا دوم قبل از میلاد به وسیله ایرانی‌ها ساخته می‌شد.

راه‌های دریائی و کشتی‌های تجارتی و جنگی ایران

دولت هخامنشی به واسطه داشتن خلیج فارس و دریای عمان و اقیانوس هند و دریای احمر و ایجاد آبراهه‌ای در نزدیکی کانال سوئز امروز و داشتن بنادری در غرب آسیای صغیر (ترکیه امروز)، از کشتی‌های مختلف جهت ترابری استفاده می‌کرد چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ. از تاریخ اجتماعی ایران جلد اول نوشته مرتضی راوندی و هم چنین در کتاب «پارسیان» نوشته «جیمز بارتر» ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، انتشارات ققنوس می‌توان مطالب زیر را که در نتیجه اختلاط موضوعات دو کتاب فوق‌الذکر را از مد نظر گذرانید. «حکومت هخامنشی به ویژه وقتی که از زمان داریوش اول (کبیر) با یونانیان دچار درگیری شد تعداد زیادی کشتی های جنگی و تجارتی برای ایران تهیه کرد .سفینه سازان، کشتی‌هائی به سبک‌های تازه بیروندادند که می‌توانستند از 60 تا 80 مایل دریایی در روز حرکت کنند. در آن زمان، کشتی‌هایی وجود داشتند که از دویست تا سیصد تن ظرفیت داشتند که علاوه بر دریاها در رودهای بزرگ نیل، دجله و فرات رفت و آمد می کردند. از همان زمان ایرانی‌ها ساختن بندرهای مهم را آغاز کردند. پلوتارک از قول آشیل شاعر یونانی می‌نویسد: «من می‌دانم که خشایارشا هزار کشتی به دریا افکند که 207 کشتی آن بی‌اندازه تندرو بود» (ص 425 تاریخ اجتماعی ایران باستان جلد اول نوشته راوندی)
کشتی‌های عصر هخامنشی سه نوع بودند‌. اول کشتی‌های جنگی که سه ردیف پارو زن داشتند.
دوم – کشتی های درازی که ویژه حمل و نقل اسب ها و سواره نظام بودند .سوم- کشتی های کوچکتر برای بارکشی و حمل آذوقه و وسایل اردوئی .ملوانان این کشتی‌ها اغلب از ملیت های فینیقی (لبنانی) و یونانی بودند ولی افسران و فرماندهان آن‌ها از مادی‌ها و پارسی‌ها بودند. کشتی‌های سه ردیف پاروزن (تریرم) در حدود 38 متر درازا داشت سه ردیف سی پاروئی در هر طرف کشتی آن را به حرکت در می‌آوردند. 180 پاروزن در فضای محدودی کار می‌کردند و پائین‌ترین ردیف پاروزنان با سطح آب فاصله چندانی نداشتند. در حالی که بالاترین ردیف 6/3 متر با سطح آب فاصله داشت. تاکتیک ایرانیان برای درگیری دریایی این بود که در جلو کشتی در بخش آبخور کشتی یک دژکوب کار گذاشته‌شده‌بود که می‌توانست در بدنه کشتی دشمن یک سوراخ ایجاد کند.

آریوبرزن که بود ؟

آریوبرزن یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران است که در برابر یورش اسکندر مقدونی به ایران زمین ، دلیرانه از سرزمین خود پاسداری کرد و در این راه جان باخت و حماسه ی «در بند پارس» را از خود در تاریخ به یادگار گذاشت . برخی او را از اجداد لرها یا کردها می دانند.

«اسکندر مقدونی » در سال 331 پیش از میلاد پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان ( جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gaugamele ) و شکست پایانی ایران ، بر بابل و شوش و استخر چیرگی یافت و برای دست یافتن به پارسه ، پایتخت ایران روانه این شهر گردید . اسکندر برای فتح پارسه سپاهیان خود را به دو پاره بخش کرد :بخشی به فرماندهی (پارمن یونوس) از راه جلگه (رامهرمز وبهبهان)به سوی پارسه روان شد وخود اسکندر با سپاهان سبک اسلحه راه کوهستان (کوه کهکیلویه)رادر پیش گرفت ودر تنگه های در بند پارس(برخی آنرا تنگ تک آب وگروهی آنرا تنگ آری کنونی می دانند) با مقاومت ایرانیان روبرو گردید.
در جنگ در بند پارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی آریوبرزن دربرابر سپاهیان پرشمار اسکندر دلاورانه دفاع کردند وسپاهیان مقدونی را ناچار به پس نشینی نمودند. با وجود آریوبرزن وپاسداران تنگه های پارس گذشتن سپاهیان اسکندر ازاین تنگه های کوهستانی امکان پذیر نبود. ازاین رو «اسکندر» به نقشه جنگی ایرانیان درجنگ ترموپیلThermopyle متوسل شد وبا کمک یک اسیر یونانی از بیراهه وگذراز راههای سخت کوهستانی خود را به پشت نگهبانان ایرانی رساند وآنان رادر محاصره گرفت.
آریوبرزن با 40سوار و5هزار پیاده ووارد کردن تلفات سنگین به دشمن ، خط محاصره را شکست وبرای یاری به پاتخت به سوی پارسهPersepolice شتافت ولی سپاهیانی که به دستور «اسکندر» ازراه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پیش ازرسیدن او به پایتخت،به پارسه دست یافته بودند.آریوبرزن با وجود واژگونی پایتخت ودر حالی که سخت در تعقیب سپاهیان دشمن بود،حاضر به تسلیم نشدوآنقدر درپیکار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او ، همه یارانش از پای در افتادندوجنگ هنگامی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زیر فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود.
لازم به یادآوری است که بدانید یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدندو نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.
ونکته آخراینکه اسکندر پس از پیروزی بر آریوبرزن آن اسیر یونانی را هم به جرم خیانت کشت.
ای کاش ما هم بسان آریوبرزن چکه ای خون میهن پرستی در رگ هایمان جاری باشد .